دادگاه اکبر طبری: از نمایش عدالت ­طلبی قوه قضائیه تا خط و نشان برای تصفیه ­هایی در کمین

مسئله­ ی دادگاه طبری، حکایت عزم جزم یک قوه یا مجموعه­ ی نظام برای فسادزُدایی از ساختارش و گام برداشتن در مسیر عدالت نیست، بلکه حکایت، حکایتِ تصفیه­ های درون قدرت است برای خیز به سوی بازآرایی جدیدی از طبقه­ ی حاکم، در کنار سنجش درجه­ ی حرارت جامعه برای پذیرش این بازآرایی.


 

 


 

 

 

دادگاه اکبر طبری:
از نمایش عدالت ­طلبی قوه قضائیه تا خط و نشان برای تصفیه ­هایی در کمین

 

  1. اکبر طبری، معاون اجرایی قوه ­ی قضائیه در زمان ریاست آملی لاریجانی در حال محاکمه شدن به اتهام پول­شویی است. از این نظر موضوع شگفت ­آور نیست، چراکه از ابتدای انقلاب حاکمیت جمهوری اسلامی نظیر هر ساختِ قدرتِ بورژوایی دیگر، جناح­ بندی­های درونی دارد که بر سر بازی قدرت هر از چندی تعیین و تکلیف­ هایی از این جنس با هم می­ کنند:
    از مورد صادق قطب­ زاده تا بنی­ صدر و از منتظری تا کرباسچی و در این سال­های نزدیک­تر از مه ­آفرید امیرخسروی، زنجانی و مشایی و بقایی تا اینک اکبر طبری و کسی چه می ­داند در ادامه شاید صادق آملی لاریجانی، حسن روحانی، جهانگیری و … .
  1. حتما که اعداد و ارقامی که در دادگاه طبری به آن­ها اشاره می­ شود تکان دهنده و خشمگین کننده است:
    • نماینده دادستان در سومین دادگاه اکبر طبری: قرارداد کدام کار اقتصادی است که دستمزد یک کارمند قوه که باید در محل کار خود هم حاضر می شده در سال ۸۳ تا ۸۶ مبلغ ۸ میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومان می‌شود؟ اگر با سود متعارف بانکی هم حساب کنید این رقم بسیار نجومی می‌شود.
    • نماینده دادستان: دومین رشوه شما از نجفی برای ملک کریم خان بوده است و سومین رشوه واحد اداری تجاری سانا بوده که در حال حاضر هر متر آن ۵۰ میلیون تومان است. همچنین زمین مشجر لواسان در حال حاضر ۲۰ میلیارد تومان است. کدام قرارداد است که این همه به شما سود رسانده است؟

اما تعجب برانگیزتر از این اعداد و ارقام، اعتماد به نفس نماینده دادستان و دستگاه قضاست که می ­پندارند بدنه­ ی جامعه می­تواند باور کند که این فساد اداری به خاطر از خدا بی­خبری آقای طبری و دوستان­شان است که حاضرند در صورت لب تر کردن او کل لواسان را هم به نامش کنند. حقیقتا چطور می­شود که زیرِ گوش قوای قهریه ­ی مملکت، این اعداد نجومی بی­ هیچ چراغ سبزی از ناحیه ­ی بالادست جا به­ جا شود؟! طبری بوضوج از دوستانی می­ گوید که اراده کند جای جای این مملکت را برایش به­ نام می­ زنند. این دوستانِ توانمند چطور بوجود آمدند؟ آیا رسیدن به این حد از توانمندی مرهون تلاش­ های شبانه­ روزی­شان است یا که کمک کاری در سپاه و بیت رهبری داشتند؟

  1. پُررویی طبری در اشاره ­اش به دوستانِ توانمندِ لواسان، آن هم در دادگاهی که علنی است و پای چنین اعداد و ارقامی در آن وسط است حتما که بی دلیل نیست. او با هشیاری تمام دارد به ما مخاطبان دادگاهش، پیامی از جنس پیامِ کسی که به آخر خط رسیده است و جمله­ ی قصار «دیگی که برای من نجوشد می­ خواهم سر سگ در آن بجوشد» ورد زبانش است، مخابره می­کند:
    “جملگی این کسانی که دارند مرا محاکمه می­کنند رفقای لواسان فروش و باستی­ل هیلزساز و اقدسیه نشین دارند و من که می ­بینید ریزه­ خوارِ فرد خنگ این مجموعه ­ام که مجال نشد کثافت­ کاری­ هایم را لاپوشانی کنم؛ تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!”
  2. هزاران پُرسش ذهن توده­ های جامعه را به خود مشغول داشته:
  • اگر اکبر طبری معاون اجرایی قوه قضائیه بوده و اکنون محرز شده که این جرم ­ها را انجام داده، تکلیف صادق آملی لاریجانی که در هنگام دستگیری طبری از او دفاع کرد و گفت این اتهامات کذب است و در زمانِ ریاست او بر قوه قضائیه موضوع بررسی، و بی­گناهی طبری ثابت شده چیست؟ چرا لاریجانی را دستگیر نمی­ کنند؟

آیا پای مصلحت نظام در میان است که یک هو زیرآب یکی از قصابانِ ده ساله ­اش به عنوان رئیس قوای تنبیه و مجازات نخورد؟ شاید آسیاب هنوز به نوبتِ خاندان لاریجانی­ ها برای تصفیه تمام و کمال از قدرت نرسیده است.

  • اگر ماجرای پرونده­ی اکبر طبری، به عنوان کارمند رسمی قوه قضائیه فسادی در این ابعاد است پس چگونه باید این حرف رئیسی را فهمید که «در دستگاه قضایی یک درصد تخلف داریم؟!»

آیا از هنگام نشستن رئیسی بر این مسند ظرف چند ماه قاضی­ های فاسد و کارمندانی نظیر طبری تا اندازه­ ای شناسایی و تصفیه شدند که امروز فساد در دستگاه قضایی به یک درصد رسیده است؟ یا شاید باید این جمله­ ی جناب قتل و عام را سوتی دادنی از نوع هم­نشینی با امیر تتلو برای رأی آوری در سال 96 دانست؟ سوتی دادنی که گواهی می­دهد مسئله­ ی دادگاه طبری، حکایت عزم جزم یک قوه یا مجموعه­ ی نظام برای فسادزُدایی از ساختارش و گام برداشتن در مسیر عدالت نیست، بلکه حکایت، حکایتِ تصفیه­ های درون قدرت است برای خیز به سوی بازآرایی جدیدی از طبقه­ ی حاکم، در کنار سنجش درجه­ ی حرارت جامعه برای پذیرش این بازآرایی.