سپتامبر 28, 2025
مقاله برگزیده: صدای مستقل در آستانۀ سرکوب – محمد مالجو
اکنون که «اسنپبک» فعال شده، فشارهای بینالمللی از هر سو تنگتر و خفهکنندهتر خواهد شد و کفۀ تقابلگرایانِ درون حاکمیت نیز از همیشه سنگینتر. سایۀ جنگ و انزوای عمیقتر همچون طوفانی سیاه بر فراز کشور گسترده شده و صدای تعاملگرایان چهبسا هر روز کمجانتر شود.

صدای مستقل در آستانۀ سرکوب
✍محمد مالجو
اکنون که «اسنپبک» فعال شده، فشارهای بینالمللی از هر سو تنگتر و خفهکنندهتر خواهد شد و کفۀ تقابلگرایانِ درون حاکمیت نیز از همیشه سنگینتر. سایۀ جنگ و انزوای عمیقتر همچون طوفانی سیاه بر فراز کشور گسترده شده و صدای تعاملگرایان چهبسا هر روز کمجانتر شود.
تجربۀ سالهای اخیر نشان داده هر بار که کفۀ تقابلگرایان سنگینتر شده، ماشین امنیتی نیز با شتابی بیشتر کوشیده هر نقد مستقل و هر تلاش برای یافتن راهی جز رویارویی را سرکوب کند. فشارها برای خاموشکردن صدای منتقدان و مخالفان با زدن برچسب «همدست دشمن» به احتمال قوی به اوج تازهای خواهد رسید. ما در آستانۀ دورهای هستیم که نه فقط جنگ و تحریم بلکه خاموشکردن هر صدای ضدتقابلگرایی در داخل نیز میتواند به قاعده بدل شود.
در چنین فضایی باید خطر را از پیش دید و بهجای تسلیم در برابر هجمۀ انواع امنیتیسازیها راهی دیگر گشود، راهی که بند دروغینِ «یا با حاکمیت یا با دشمن» را پاره کند و پرچمِ «نه با حاکمیت نه با دشمن» را برافرازد. اگر این بند را نگسلیم، هر صدای مستقل و هر نقد دلسوزانه و هر پیشنهادی برای راه سوم بیشازپیش خفه خواهد شد. درست در چنین شرایطی است که باید گفتمانی نو ساخت: گفتمانی که بیپروا هم از ایران دفاع کند و هم در برابر ویرانگریهای تقابلگرایان بایستد.
برای آن که این ضرورت را بفهمیم باید یک گام عقب برویم و دوگانۀ ایدئولوژیک/ژئوپولیتیک را در آینۀ مسیر تاریخی طیشدهمان بنگریم. آنچه امروز به شکل تهدید موجودیت کشور درآمده است از روز نخست چنین نبود.
اسرائیلستیزی در اوایل انقلاب نه محصول سنجش ژئوپولیتیک و منافع ملی بلکه تجلی نابِ آرمانی ایدئولوژیک بود. شعار دشمنی با اسرائیل و حمایت از مقاومت فلسطین بیشتر بیان یک هویت ایدئولوژیک تازهقدرتیافته بود تا تصمیمی راهبردی بر اساس منافع ملی.
اما طی سه دهۀ اخیری که از سر گذراندیم، جمهوری اسلامی عملاً شبکهای از نیروهای نیابتی و برنامۀ موشکی و هستهای و حضور گسترده در عراق و سوریه و لبنان را نهادینه کرد و منطق امنیتی را بر جای شعار نشاند. اسرائیل نیز پاسخ مستقیم خود را با ترور دانشمندان و خرابکاری سایبری و نهایتاً حملۀ متجاوزانه داد. اینجا نقطۀ گذار از امر ایدئولوژیک به امر ژئوپولیتیک شکل گرفت:
آرمانها دیگر صرفاً شعار نبودند بلکه در ساختارهای نظامی و مالی و منطقهای به واقعیتهای تهدیدکننده تبدیل شدند. ایران اکنون بهشدت گرفتار در تقاطع شکاف فزایندۀ چین و امریکا است، زیر فشارهای تازۀ ترویکای اروپایی قرار دارد، و پای اصلیِ درگیر در منازعات منطقهای شده است. این موقعیت طبیعتاً هزینۀ ماندن در مدار تقابل را بالا میبرد. هم هر نقد داخلی میتواند به ابزاری برای تشدید فشار خارجی تبدیل شود هم دفاع از ایران به حمایت از ایدئولوژی جنگطلبانۀ حکومت اسلامی فروکاسته شود.
اما درست در چنین لحظهای است که باید از لاک انفعال بیرون آمد. باید بهجای تسلیم در برابر موج امنیتیسازیها یا بلعیدهشدن در جنگ روانیِ قدرتهای خارجی عملاً ایدۀ راه سوم را زنده نگه داشت: نه دفاع از ایران مساوی است با دفاع از رویکرد تقابلگرایانۀ حکومت اسلامی و نه نقد حکومت اسلامی مساوی است با خدمت به نیروی مهاجم خارجی.
این مسیر نه آسان است و نه بیخطر. ایستادن در فاصلهای که هم از حکومت مستقل باشد هم از قدرتهای خارجی، آنهم در میانۀ جنگ روانی و تحریم و سرکوب، نه انتخابی ساده یا ژستی اخلاقی که میدان مین است.
این یادداشت هیچ نسخۀ آمادهای به دست نمیدهد، فقط دعوتی است فوری به اندیشیدن جمعی و یافتن راهی عملی پیش از آن که فرصت اندیشیدن و عمل از دست برود.
منبع: https://t.me/mmaljoo


