ما گروهی از سوسیالیست‌های ایران، باورمند به دگرگونی‌های بنیادین اجتماعی_اقتصادی برآنیم با ارایه بدیل سوسیالیستی برخاسته از گویه‌ی جمعی پویا، خلاق و بهم پیوسته و با درس آموزی از تجارب انقلابی تاریخ بشری در جهان و تاریخ معاصر جامعه ایرانی، راه حل های اساسی را از دل واقعیت‌ها، تعارضات و تضادهای طبقاتی موجود، کشف، ارائه و به کار بندیم.



سالگشت قیام مهسا –مردم– جمهوری اسلامی؛ درچالش و نبرد مغزها!

روند رویگردانی از جمهوری اسلامی و برآمدِ خیزش های مردمی هر بار دایره بیشتری از مطالبات همه جانبه از سوی مردم را در برمی‌گیرد. قیام مهسا بیشترین پازل‌های این صفحه‌ی مطالبه‌گری‌ها را شکل داد و تنها پازلی که هنوز جای آن در صفحه مطالبه‌گری مردم خالی است دقیقا آن قطعه‌ی فلاکت است که جمهوری اسلامی طی دو سال اخیر ابعاد آن را گسترش داده است. موضوع مشکلات ناشی از فقر اقتصادی و تحمیل شرایط ریاضت کشی بر مردم و بالارفتن نرخ تورم و بیکاری روزافزون.

 


 

 

سالگشت قیام مهسا –مردم– جمهوری اسلامی؛ درچالش و نبرد مغزها!

بیست و پنج شهریور سالگشت قیام مهسا است. دختر جوان ۲۲ ساله‌ای از شهر سقز در استان کردستان که برای یک دیدار خانوادگی به تهران آمده بود و توسط گشت ارشاد دستگیر شد. به اتهام عدم رعایت “حجاب مناسب” (حجاب اجباری) از سوی پلیس گشت ارشاد تهران بازداشت شد. وی در هنگام انتقال اجباری به بازداشتگاه وزرا در تهران مورد ضرب و شتم خشونت‌آمیز قرار گرفت از ناحیه سر مورد اصابت ضربه سخت، آسیب دید. سپس چند ساعت پس از دستگیری به کما رفت و به بیمارستان کسری منتقل شد. در تاریخ  ۲۵ شهریور ۱۴۰۲ (۱۶ سپتامبر ۲۰۲۲) سه روز پس از دستگیری درگذشت. مرگ او باعث برانگیخته شدن خشم سراسری مردم شد و موجی از اعتراضات به رهبری زنان و جوانان و با شعار “زن، زندگی، آزادی”  را ایجاد کرد.

موج اولیه اعتراضات به سرعت در سراسر کشور گسترش یافت و به ۱۶۰ شهر و تمامی ۳۱ استان ایران سرایت کرد. در این جنبش همه اقشار جامعه، از هر سن و جنسیت از هر قوم و قبیله با زبان، مذهب و پیشینه های اجتماعی-اقتصادی مختلف، متحدا شرکت داشتند. مردم معترض و به جان آمده  به دلیل نارضایتی از نقض فاحش حقوق بشر، از جمله خشونت و انواع تبعیض از جمله تبعیض مبتنی بر جنسیت، تنها راه مقابله با این ستم روز افزون دیکتاتوری جمهوری اسلامی را در اعتراض وسیع خیابانی یافتند و طی مدت کمتر از ۲۰ روز، بیش از ۱۶۴۱ اعتراض  را در سراسر کشور برپاکردند.

جمهوری جهل و جنایت در همان ابتدا از سوی قوه قضاییه معترضان را به شدیدترین تهدیدات از جمله اشد مجازات اعدام وعده داد. دخترکان شجاعی را که روسری بر آنش افکندند را ربود و به قتل رساند. دانشگاه ها را به سبب گسترش اعتراضات دانشجویی مورد حملات سنگین نظامی قرار داد. نمونه حمله به دانشگاه صنعتی شریف آنچنان هولناک بود که با اولین خبرهای این حملات جنایت‌کارانه مردم از سراسر تهران گرد دانشگاه تجمع و به یاری دانشجویان شتافتند.

پس از آن نوبت به حمله و سرکوب و کشتار زندانیان معترض در زندان اوین بود و جان‌ستانی از اسیران محبوس در این زندان که با اعتراض همزمان و وسیع مردم دورا دور زندان همراه شد.

کشتار جمعه خونین مردم زاهدان و سرکوب مداوم مردم استان سیستان و بلوچستان، کشتار در کردستان با حمله نظامی و سلاح و گلوله‌های مرگبار جنگی، استفاده از سلاح های مرگ آور و غیر قانونی علیه معترضان، خشونت و کشتار در مراسم عزاداری کشته‌شدگان، دستگیری‌های دستجمعی معترضان مسالمت‌جو، دستگیری و بازداشت دانش آموزان در مدارس و اقدام به مسموم سازی دختران دانش آموز در بیشتر مدارس شهرهای کشور، دستگیری و بازداشت مدافعان حقوق بشر و وکلای دادگستری که وکالت معترضان بازداشتی را بعهده گرفته بودند، سرکوب وحشیانه خبرنگاران و روزنامه نگارانی که گزارش اعتراضات و نحوه‌ی سرکوب دستگاه دیکتاتوری جمهوری اسلامی را تهیه و انتشار می دادند، آزار و اذیت خانواده صدها هزار نفر از بازداشتی ها و قربانیان جنبش اعتراضی به قصد سرپوش گذاردن بر جنایاتی که بر آنها روا داشته بودند، صدور احکام اعدام و اجرای آن به قصد هراس افکنی در میان معترضان و هزاران اقدام ضدبشری دیگر از جمله کارکردهای جمهوری قتل و جنایت است که نتوانست از اراده مردم برای مبارزه به ابعاد گوناگون تبعیض، بیعدالتی و آزادی کشی رژیم جنایتکار بکاهد.

قیام مهسا به یکی از دامنه دارترین و وسیع ترین قیام های ضد دیکتاتوری در جمهوری اسلامی بدل شد و توانست جهان را تحت تاثیر قرار دهد و میلیون ها ایرانی در سراسر جهان به اعتراض سازمان یافته  گسترده در سایر شهرها در کشور های مختلف در همبستگی با مردم درون کشور نقش بی بدیلی را از همبستگی برای آزادی و علیه دیکتاتوری به نمایش گذاشتند.

از دستاوردهای گوناگون این قیام بیش و پیش از هر چیز در چهره شهرهای سراسر ایران نمایان است و آن موفقیت در پس زدن پوشش اجباری است که بی‌تردید مهمترین پرچم ایدئولوژیک جمهوری اسلامی را به آتش کشانید تا این پرچم هیچگاه بار دیگر نتواند برافراشته گردد.

دستاوردهای دیگر از جمله آشکارگی ماهیت دروغ و جعل نظام دیکتاتوری ولایت فقیه که با تمامی رذالت و پستی از پشت نقاب قداست ساختگی بیرون افتاد و رهبری جمهوری اسلامی با ارازل و اوباش خواندن مردم ستمدیده، به دشمن نسبت دادن اعتراضات مردمی، فرمان سرکوب را در بالاترین حد آن صادر کرد.

از سوی دیگر مردم بیش از همیشه دریافتند که نه جمهوری اسلامی و نه هیچ دستگاه فکری و سیاسی که بر آرای و مشارکت مداوم و همیشگی مردم تکیه نداشته باشد نمی‌تواند و نباید در مقام رهبری و سخنگویی قیام مردم قرار گیرد. در واقع با شعار علیه شیخ و شاه و به سود دموکراسی هرگونه دیکتاتوری را مورد هجوم معترضانه خود قرار دادند.

حال با گذشت یک سال از قیام مهسا  آنچه می توان با ارزیابی از لحظات اکنونی این مبارزه مداومی که البته به دلایل روشنی دچار افت و خیز گردید به تحلیل وضع موجود پرداخت.

جمهوری اسلامی در برزخ اکنون. هراس از آینده
بی‌تردید همه بحران‌هایی که رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی را در برگرفته است، ویژگی رو به تزابد دارد. هیچ راه حلی که بتواند از حدت و شدت این بحران ها بکاهد، وجود ندارد. بحران های تو در تو ساختاری که با فسادهای سیستماتیک (برساخته از ماهیت نظام استبدادی) آمیخته است، بحران افتصادی ناشی از بی برنامگی مزمن همراه با گرایش به انحصار در قدرت اقتصادی که به نفوذ الیگارشی در بالاترین سطح در نهادهای قدرت انجامیده است، بحران مشروعیت به عنوان آشکارترین بی‌اعتباری ملی و بین‌المللی جلوه‌گری می‌کند و تبعات آن در عرصه های سیاست و اقتصاد بلاواسطه تاثیر گذار بوده است و سایر بحران ها وضعیت برگشت ناپذیری به شرایط عادی را قطعیت بخشیده است.

ترکیب این بحران ها با ناکارآمدی در سیستم فساد انگیز، مشکل را برای جمهوری اسلامی دوچندان کرده است. انحصار در قدرت سیاسی و یکدست‌سازی حاکمیت عملا مشارکت سیاسی را در هرم قدرت به نازل‌ترین نرخ ممکن کاهش داده است. مجلس شورای اسلامی، هیات دولت و دستگاه قضای هیچگاه چنین ناکارآمد و مستاصل نبوده است و این ناکارآمدی نتیجه منطقی چنین نظام دیکتاتوری است.

در عین حال چشم انداز کنونی نشان می‌دهد حتی با وجود و تمایل اصلاح‌طلبان حکومتی برای مشارکت در قدرت، توده مردم آنچنان از جمهوری اسلامی رویگردان شده اند که این گرایش اصلاح طلبان هم شکست و ناکامی های بیشتری در نتیجه شراکت در قدرت و رسوایی دیگری دفاع از جمهوری اسلامی را به پرونده تیره خود خواهد افزود.

روند رویگردانی از جمهوری اسلامی و برآمدِ خیزش های مردمی هر بار دایره بیشتری از مطالبات همه جانبه از سوی مردم را در برمی‌گیرد. قیام مهسا بیشترین پازل‌های این صفحه‌ی مطالبه‌گری‌ها را شکل داد و تنها پازلی که هنوز جای آن در صفحه مطالبه‌گری مردم خالی است دقیقا آن قطعه‌ی فلاکت است که جمهوری اسلامی طی دو سال اخیر ابعاد آن را گسترش داده است. موضوع مشکلات ناشی از فقر اقتصادی و تحمیل شرایط ریاضت کشی بر مردم و بالارفتن نرخ تورم و بیکاری روزافزون.

تاآنجا که اندوخته‌های گذشته و پس اندازهای خانوارها می‌توانست نارضایی از وضعیت اقتصادی را در حد بالقوه حفظ کند موجب عدم حضور بخش‌های قابل توجهی از توده مردم در اعتراضات گردیده بود. اما سیر شتابنده گرانی و تورم همراه با بحران بیکاری با نرخ اعلام شده دولتی ۹ درصد و نرخ واقعی دو رقمی بالای ۱۰ درصد دیگر جایی برای تامین معاش و پذیرش افرایش هزینه سبدِ خانوارها باقی نمی‌گذارد و در نتیجه این پازل تکمیل کننده‌ی مطالباتِ انباشته مردم خواهد بود که در صورت به فعل شدن ظهور اعتراضی خواهد داشت. عاملیت ظهور این اعتراضات قطعا با نیروهای کار و زحمت و لایه‌های میانی ضعیف و فقیر شده، در اشکال سازمان یافته تر نسبت به گذشته خواهد بود.

در چنین شرایطی برزخی است که جمهوری اسلامی قابلیت های پیشین برای سرکوب توده ها را از دست خواهد داد و کاملا روشن است که علیرغم کشتار وحشیانه رژیم در قیام مهسا  اما در مقایسه با خیزش های پیش‌تر آن در آبان ۹۸ و دی ۹۶ و … این نسبت بسیار کاهش یافته و در عوض دستگیری و زندان هم با توجه به افزایش عددی آن منجر به پرونده های قضایی محکومیت در حد بازداشت‌های گسترده را نشده است. این همه نشاگر آنست که قدرت مردمی در مقابل این سرکوبگری تا حد قابل توجهی دیکتاتوری حاکم را دست به عصا کرده است تا مبادا کنترل به کلی از دستش خارج شود.

آنچه برای جمهوری اسلامی درحال حاضر اهمیت دارد این است که اولا مردم از احساس ترس نسبت به رژیم خالی نشوند و همچنان ترس بر زندگی مردم سایه افکن باشد و دوم اینکه مردم احساس پیروزی در برابر رژیم را پیدا نکنند و این حس دوگانه ‌ترس و تسلیم در وجود آنها بازتولید گردد. به این لحاظ آنچه فعلا برای جمهوری اسلامی مهم است کنترل اوضاع برای خرید فرصت و عادی سازی شرایط است. ترس از آینده به دلیل خصوصیات، جنبه ها و ظرفیت‌های ناشناخته و دور از استانداردهای شناخته شده اعتراضات مورد انتظار رژیم، مانند آنچه در قیام مهسا رخ داد؛ تاکید بیشتری بر این دست به عصایی رژیم است.

شکیبایی شجاعانه مردم در بازنگری مبارزه‌ی ضد دیکتاتوری
حجم گسترده ای از بازداشت ها و احکام جنایت‌بار اعدام و زندان مبارزان و در عین حال ناکافی بودن سطح سازماندهی توده مردم معترض با آن میزان از سازمان‌یابی مورد نیاز برای پیشروی قیام مهسا و از سویی نیاز جدی مردم و مبارزان به اندیشیدن به میدان مبارزه‌ای که به دلایل گوناگون از جمله موارد زیر ضرورت خود را نشان داد:

وضعیت آشفته اپوزیسیون مخالف نظام مسلط، نوع گرایش آنها در تامین نظام سیاسی بعد از فروپاشی رژیم که نشانه‌های مثبتی را نمایش نداد ، عدم حمایت بالفعل توده بیشتری از مردم به سبب بسیاری از مشکلات ذهنی و عینی از این مرحله قیام مهسا و خستگی تن و روان آسیب دیده از دوره پر تلاطم و پر استرسی که نشانه های متفاوتی را از پیشروی و درجازدن کنشگری های اعتراضی آن زمان طولانی قیام  را بروز میداد! بیانگر این واقعیت است که مردم به عنوان عاملین اصلی پیشبرد هر مبارزه علیه دیکتاتوری و برای آزادی و عدالت نیاز به بازنگری در آنچه گذشته است و تصمیم برای نوع مشارکت در آنچه پیش روست، را دارند.

در عین حال بیشترین احساس در میان مردم حس شورانگیز پیروزی است. به این سبب طی ماههای اخیر با شناخت و ارزیابی روحیات حاکم در تصمیمات حکومتی دریافته اند که مهمترین دستاورد قیام مهسا یعنی تثبیت حق آزادی پوشش از راه مقاومت امکانپذیر است. این مقاومت علیرغم وجود فضای نه جنگ و نه صلح در خیابان و عرصه عمومی عملا به گونه ای شکل یافته و نمایان می‌شود که عوامل سرکوب تحت عناوین گوناگون از هر گونه بازتولید حجاب از دست رفته که کاملا نماد ایدئولوژیک نظام دیکتاتوری مدهبی است؛ بازمانده اند.

مردم مبارز دقیقا آن دوگانه‌ای (ترس و تسلیم) را که رژیم بنای بازتولیدش را دارد؛ با این مقاومت خنثی کرده اند و سالگشت قیام مهسا عرصه ایست برای تعیین تکلیف در باره این دو وضعیت:

  • هر میزان از تثبیت دستاورد کنونی جنبش مهسا راهگشای رفتن به سوی آینده ای برای کسب دستاوردهای دیگر است.
  • عکس آن نیز برای جمهوری اسلامی تجدید قوا برای بازدارندگی از پیشرفت مبارزات حق طلبانه و آزادیخواهانه مردم خواهد بود.

خیزش های سال‌های اخیر نشان داده است که وضعیت هر بار به فراخور خواست ها و عاملیت نیروهای در برگیرنده آن؛ شکل متکامل تری پیدا می‌کند. اگر زمانی موضوع مبارزات مردم «نه» بزرگ انتخاباتی بود که دوره اصلاحات را رقم زد. اگر در مقطعی از حیات سیاسی مردم مطالبه «رای من کو» بود که به عدم مشروعیت حاکمیت ولایی مهر دیکتاتوری را با قطعیت کوبید. اگر در سال های پیش از جنبش مهسا شورش گرسنگان و یا اعتراض به گرانی انرژی بود و اگر جنبش مهسا شکل تکامل یافته ی مبارزه علیه هر گونه تبعیض بوده است! این انتظار بسیار محتمل است که روند اعتراضات دامن گستر در برگیرنده جمع جبری مطالباتی باشد که تاکنون از سوی جمهوری اسلامی بی پاسخ مانده است.

روز سالگشت قبام مهسا نقطه عطفی است که اگرچه ممکن است رویدادهای غیر منتظره ای را در عرصه مبارزات نشان ندهد اما با گذشت از این برزخ هر یک از دو سوی مبارزه با امکانات واقعی خود برای فردای پس از آن درک روشن‌تری خواهند داشت.

 


 

 

دسته : اجتماعي, سياسي

برچسب :

مقالات هیات تحریریه راهکار سوسیالیستی























آرشیو کلیپ و ویدئو راهکار سوسیالیستی

html> Ny sida 1