ما گروهی از سوسیالیست‌های ایران، باورمند به دگرگونی‌های بنیادین اجتماعی_اقتصادی برآنیم با ارایه بدیل سوسیالیستی برخاسته از گویه‌ی جمعی پویا، خلاق و بهم پیوسته و با درس آموزی از تجارب انقلابی تاریخ بشری در جهان و تاریخ معاصر جامعه ایرانی، راه حل های اساسی را از دل واقعیت‌ها، تعارضات و تضادهای طبقاتی موجود، کشف، ارائه و به کار بندیم.



راهكار ما سوسياليست ها در تلاش رهايي زنان

هيچ سوسياليستي را نمي يابيد كه وجوه فرهنگي و پيشينه سلطه مردانه را از طريق آيين و دين و رسوم مقدس شده انكار كند و راه مبارزه با آنرا ببندد. در كشور ما اين سوسياليست ها هستند كه اتفاقا در استخوان بندي مبارزه براي حقوق زنان عليه باورهاي خرافي و سلطه گرانه ‌ي مرد سالارانه قرار دارند و پيگير ترين ياران زنان مبارز و آزادي‌ می خواهند.

 


راهكار ما سوسياليست ها در تلاش رهايي زنان

مبارزه در راه امنیت، حقوق فردی و اجتماعی، آزادی و برابری زنان از مبارزه طبقاتی برای رهایی اساسی از اصلی ترین سلطه بر سرنوشت و آزادی بشر جدایی شدنی نیست. این نظر سوسیالیست ها و تلاشگران مارکسیست برای رهایی رنان، به ویژه زنان سوسیالیست است.

ميدانيم كه از حدود سي و پنج سال پيش يعني از ميانه دهه هشتم قرن گذشته ميلادي جريان هاي سوسياليستي يا به ظاهر سوسياليستي مسيرهايي را براي مبارزه سياسي مطرح ميكردند كه درواقع جنبه هاي رفرميستي و سوسيال دمكراتيك راست و مياني داشته، منابع و مايه هاي اصلي پندارسازي آنها، ليبراليسم (گيريم ليبراليسم راديكال ونسبتا چپگرا) بود . به گمان آنها

  1. سياليستهاي ماركسيست _ لنينيست، هواداران تجربه هاي انقلابي و مبارزاتي بي‌امان سوسياليستي جهان، جريان هاي ضد امپرياليستي، ضد سلطه كاپيتاليستي جهان، همه چيز را صرفا با الويت و ارجعيت و پيش نياز قطعي مبارزه‌ي طبقه‌ي كارگر عليه سرمايه داري توضيح مي دهند و مبارزات مستقل دموكراتيك، از جمله مبارزات رهايي بخش زنان را حقير، بي ثمر يا سطحي به حساب مي آورند.
  2. گويا سوسياليست‌ها وقتي قدرت را به دست مي‌گيرند قطعا هر گونه دموكراسي_ شامل دموكراسي كارگري و مشاركتي را به نفع ديكتاتوري رهبران كاملا رده بالاي حزبي به فراموشي مي سپارند. در اين ميان حقوق زنان و تشكل هاي دموكراتيك و صنفي آنان نيز حتما فدا مي‌شود.
  3. تجربه‌هاي خشونت، چه بسا خشونت هاي ناگزير ولي تحميل شده و برخوردهاي كشنده و بازدارنده‌ي سخت امري داتي در نظام سوسياليستي و در انديشه‌ي ماركسيستي است. اين تجربه ها تكرار خواهد شد و از جمله متوجه زنان نيز خواهد بود.
  4. نظام فكري ماركسيسم و سوسياليسم ماركسيستي اساسا مردانه است و چندان روي به زنان نشان نمي دهد.
  5. مساله زنان كه به‌ جز جنبه‌هاي سلطه طبقاتي در نظام سرمايه داري از فرهنگ و گذشته‌ي فرهنگ مرد سالانه ناشي مي‌شود، مورد قبول سوسياليستها نيست آنان نمي‌دانند كه به جز نظام طبقاتي كه گويا بايد همه‌ي مسائل زنان و راه رهايي زن را نشان دهد نظام سلطه فرهنگي، جنبه‌ هاي جنسيتي و مرد سالارانه وجود دارد و در نظام هاي سوسياليستي نيز بقا خواهد داشت.
  6. و بالاخره در مجموع نمي توان گفت با الگوهاي ماركسيستي و سوسياليستي راديكال، سلطه بر زنان و راه هاي نجات از آن را يافت و در عمل به كار برد .

اين جنبه هاي انحراف آميز فقط از منشاء فكري فمنيست هاي ليبرال يا فمنيست هاي راديكال (مبتني بر جنبه‌هاي جنسيتي مرد سالاري ) بيرون نيامده اند. در واقع آثار زيادي در ميان چپ گرايان و سوسياليست هاي پيشين وجود دارد كه از تحميل و راه مبارزه طبقاتي براي حل اساسي مسائل اجتماعي نااميد شده و دل بريده اند. آنان در واقع در آنچه به سوسياليست ها ي ماركسيست منتسب مي كنند يا دروغ مي گويند يا نادانند و يا به شدت تحت تاثير فضاي ليبرال جهان سرمايه داري صنعتي قرار دارند و نمي دانند كه دراين جهان سلطه هاي آشكار و پنهان و جديد و قديم ضد زن برقرار است و به خصوص در سطح جهاني به نوعي برقرار ميشود تا بتواند به افق دستيابي به حداكثر سود پاسخ دهد، شامل برقراري بازار كار زنان؛ برخي آزادي‌هاي محدود و سطحي، ناآگاهي از واقعيت سلطه جهاني، الگو كردن زنان موفق در عرصه سياست و تجارت و نمايشي و جز آن.

تا آنجا كه ما ميدانيم مبارزه طبقاتي _ چه بسا در موقعيت هاي اجتماعي بسيار زيادي حتي نمي تواند به جريان قالب و جاري تبديل شود _ جدا از مبارزات دموكراتيك اساسي مانند مبارزه با ديكتاتوري، نبرد براي رفع ستم به زنان، مبارزه براي آزادي انديشه و بيان و جز آن نيست. سوسياليست‌ها با تلاش هاي دموكراتيك سطحي كه رهبري آن را به فرصت طلبان سياسي و مرتجعان با لباس مبدل، ليبرال هاي ناپيگير، كارگزاران نئوليبراليسم و اصلاح طلبان ناپيگيرو تابع قدرت مي دهد، مخالف است . اما هرگز از مشاركت براي دموكراتيسم پيگير دست برنداشته و نخواهد داشت . هيچ استدلالي را به قوت حضور زنان و دختران سوسياليست در مبارزات دموكراتيك و نيز براي حقوق زنان در يكي دوسال اخير نمي بينيم . ديگر زنان نيز در اين عرصه فعالند و معمولا پر شمارتر، اما رشد حضور نمايندگان زن چپ انواع فعاليت هاي كارگري ، دانشجويي و حقوق زنان نيز رشد جنبه‌هاي استدلالي و اعتقادي اين زنان چيزيست كه نظر و نگراني حاكميت و سلطه را سخت برانگيخته است سخت گيريها و بگير و ببند ها روزافزون دليل مهمي براين امر است.

اين نامنصفانه ترين داوري در باره سوسياليست ها امروز در قرن بيست و يكم است كه انها وقتي قدرت را به دست گيرند ديكتاتوري برقرار مي كنند و اصلا گويا هدف آنها همين است. غرض‌ورزانه‌ترين بخش اين حرف آن قسمت است كه هشدارهاي رزا لوكزامبورگ به مبارزه بي امان سوسياليست و طرفداران انقلاب اكتبررا براي پرهيز دادن از درغلطيدن حزب به سمت ديكتاتوري و ديكتاتوري رهبري به جاي قدرت پرولتاريا دليل حكم خود مي كنند .رزالوكزامبورگ چيزي را تذكر ميداد كه ازنظرلنين پنهان نبود اما تحميل بي‌امان امپرياليستها و خطاكاري‌هاي حزبي، البته كه تجربه‌اي ناخوشايند را در اتحاد شوروي ايجاد كرد. اما اين تجربه درخور گرانمايه ترين گرايش‌ها به سمت دموكراتيسم واقعي را داشت . برابرحقوقي‌زنان درعرصه هاي شغلي ،انتخابات و فعاليت اجتماعي در واقع آنچه اروپا را به سوي به رسميت شناختن حق راي و حق دستمزد برابر سوق داد ، يادگارهاي اجتماعي و عيني انقلاب اكتبر وسرايت خواست‌هاي آن به اروپا بود .تا زماني كه مداخله‌هاي امپرياليستي و تهديد سوسياليسم و حقوق اكثريت كارگري و نيروي كار هر كشور مصمم به ايجاد نظام نظام سوسياليستي وجود دارد احتمال سختگيري‌هاي ناگزير نيز به وجود مي‌ايد . با اين وصف ما امروز در مقطعي قرارداريم كه با صداي رسا آميختگي سوسياليسم با آزادي – نه آزادي و دموكراسي رياكارانه‌ي بورژوايي را خواهانيم و پي‌گيري مي‌كنيم . برتارك اين خواست دستيابي به برابري حقوق زنان است كه با حذف سلطه طبقاتي مي تواند ريشه‌دار و ماندگار باشد . آزادي زنان در سوسياليسم جز با مشاركت قاطع و بي ترديد و بي تنعيض آنان در تمام شئون زندگي اجتماعي ميسر نمي‌شود. اشتباه‌هاي گذشته سوسياليسم در برابر تصميم‌گيري‌هاي جنايت كارانه كاپيتاليسم ناچيز است، اما همان نيز ديگر نبايد تكرارشود. همه دستاوردهاي زنان در همه جهان بايد بالنده‌تر و ماندگارتر شوند . اين با حذف هر نوع تبعيض جنسيتي ، حقوقي، ديني و جز آن و ايجاد دموكراتيسم مشاركتي پي گير ميسر ميشود .

نه تجربه‌هاي خشونت، هرچقدر هم گرايش‌هاي پرهيز پذير دوره استالين و مائو را بخواهند غلوآميز كنند و به عنوان نهايت ماهيت سوسياليسم تحويل دهند، تجربه هاي ذاتي سوسياليسم نيست. سوسياليسم نجات ميلياردها مردم از فقر و گرسنگي را كه اصلي ترين كشنده آزادي و آزادي زنان است را برعهده داشته‌‌است. اين تجربه سترك تاريخي در كنار ميليون ها كشته در راه رهايي بشر از عفريت فاشيسم نه خش.نت كه ضد خشونت است . با اين وصف امروز ديگر مي‌توان از تجربه هاي بد دست كشيد . اما نه مي‌توان و نبايد از رشد دستاورد هاي بزرگ همه‌ي تاريخ سوسياليسم در رهبري جهان چشم پوشيد . مبارزه براي حقوق زنان به عنوان بخشي پيگير از مبارزه دموكراتيك و سوسياليستي بهترين تضمين براي بستن راه تكرار خشونت ها و از همه مهمتر تحميل خشونت هاي كاپيتاليسم به شمار مي‌ايد .

نظام فكري ماركسيستي نظام به غايت انسان گرا است در چنين نظامي بي ترديد بيشترين تضمين براي استقرار حقوق برابر براي زنان نهفته است . مانيز مي پذيريم كه در آثار كلاسيكهاي ماركسيست پرداختن به گونه اي مستقل ، مبارزات دموكراتيك زنان چندان جدي نبوده است اما اين به معناي فراموش كردن اين مبارزات نيست . اين نظريه پردازان انقلابي تحت شرايط تاريخي يا عمر كوتاه خود فرصت پرداختن به جنبه هاي مهمي از مبارزات فرهنگي را نداشته اند و نمونه اصلي آن مبارزات زنان است با اين وصف در همان دوران شخصيت هايي مانند كلارا زتكين اين قهرمان رهايي زنان ، موجودات فضايي نبودند. ادامه‌ي راه ماركسيست‌ها در زمينه هاي حقوق زنان، آزادي رسانه‌اي، حفاظت از محيط زيست و مبارزه با سلطه و مداخله امپرياليستي به معناي راه جدا از سوسياليسم نيست و اتفاقا بنايي جز پرداختن ريشه اي به دردها و گام زدن در مسيرهاي پيگير دموكراتيك در جريان گونه هاي طبقاتي و غير طبقاتي مبارزات رهايي بخش در متن جامعه سرمايه داري هستند .

هيچ سوسياليستي را نمي يابيد كه وجوه فرهنگي و پيشينه سلطه مردانه را از طريق آيين و دين و رسوم مقدس شده انكار كند و راه مبارزه با آنرا ببندد. در كشور ما اين سوسياليست ها هستند كه اتفاقا در استخوان بندي مبارزه براي حقوق زنان عليه باورهاي خرافي و سلطه گرانه ‌ي مرد سالارانه قرار دارند و پيگير ترين ياران زنان مبارز و آزادي‌ می خواهند. تفاوت در اين است كه سوسياليست‌ها كه هدف رهايي زنان را رسيدن به جايگاه جنايت كاراني چون اعضاي تيم سياسي و نظامي دولت هاي امپرياليستي و صهيونيزم و نيز جايگاه سرمايه داران جهاني نميدانند و با آن قاطعانه مبارزه مي كنند . اين تفاوتمبارزه رهايي جويانه‌يزنان سوسياليست با فمنيست هاي ليبرال است.

سوسياليست ها به مبارزات رهايي بخش زنان كه روي از قبله و ناموس كاپيتاليسم سلطه گر مي گيرد و رهايي زن را به مثابه بخشي از رهايي انساني مي‌داند. اعتقاد داريم و در آن چونان پيشگامان اين مرحله پا به پاي زنان رهايي جو مشارمت مي كنيم. دموكراسي خواهي و رهايي جويي زنان نمي تواند و نبايد نمونه هاي عيني خواست خود را در جوامعي كه دمكراسي آنها رياكارانه و رهايي زنانشان پيروزي سود و انباشت ظالمانه است بيابند، اما از ميان زنان و مردان آزادي خواه اين جوامع البته مي توانند و مي بايد.

—————————————————————

دسته : اجتماعي

برچسب :

مقالات هیات تحریریه راهکار سوسیالیستی























آرشیو کلیپ و ویدئو راهکار سوسیالیستی

html> Ny sida 1