ما گروهی از سوسیالیست‌های ایران، باورمند به دگرگونی‌های بنیادین اجتماعی_اقتصادی برآنیم با ارایه بدیل سوسیالیستی برخاسته از گویه‌ی جمعی پویا، خلاق و بهم پیوسته و با درس آموزی از تجارب انقلابی تاریخ بشری در جهان و تاریخ معاصر جامعه ایرانی، راه حل های اساسی را از دل واقعیت‌ها، تعارضات و تضادهای طبقاتی موجود، کشف، ارائه و به کار بندیم.



پُشت پرده ­های امروز: پدیده­ ی جدید زن کُشی یا آدرس غلط رسانه ­ها؟

چرا به یک­باره سلسله خبرهایی پیرامون موضوع زن کُشی انتشار یافت و متوقف شد؟ آیا در پَسِ این شکل از تابیده شدن نور بر یک پدیده، پشت پرده ­ای نهفته نیست؟ پشت پرده­ ای از جنس به­ پیش برده شدن دزدی، چپاول، معامله یا …. ؟



 

 

پُشت پرده­ های امروز

پدیده­ ی جدید زن کُشی یا آدرس غلط رسانه ­ها؟

 پس از قتل رومینا اشرفی به­ دست پدرش، به یک باره چند قتل فجیعِ ناموسی دیگر بوقوع پیوست و به این گمانه را در بین کنش گران دامن زد که “ما با پدیده­ ی جدیدی در زُمره­ ی آسیب­ های اجتماعی در ایران مواجه هستیم و آن زن کُشی است.” یا اگر هم به این شکل نباشد، اینطور صورتبندی کنیم که “ما با ابعادِ جدیدی از پدیده ­ای پیش­تر موجود مواجه ­ایم.”
فجیعی این قتل­ ها بعضا فراتر از حد تصور و باورناپذیر بود؛ آن هم قتل­ هایی به­ دست پدر، برادر یا شوهرِ زنانِ مقتول. در این میان اما پُرسش­ هایی وسوسه­ انگیز است:

  • چرا به یک­باره سلسله خبرهایی پیرامون موضوع زن کُشی انتشار یافت و متوقف شد؟
  •    آیا در پَسِ این شکل از تابیده شدن نور بر یک پدیده، پشت پرده ­ای نهفته نیست؟ پشت پرده­ ای از جنس به­ پیش برده شدن دزدی، چپاول، معامله یا …. ؟

معنای این سخن این نیست که وارد حیطه ­ی کلیشه­ ی تأسف­ انگیز چپِ کلیشه ­اندیش بشویم که هر شکلی از برجسته شدن خبری جز اخبار طبقاتی یا توطئه­ های امپریالیسم مساوی است با راهنمای غلط دادن و مسیر انحرافی پیمودن. بحث بر سر این است که «ناموس پرستی» (چه منتج به کشتن شود و چه غیر از آن) پدیده ­ی رایجی به اعتبار مردسالاری ساکن در ایران بوده است و موارد آزار و شکنجه­ ی زنان و دختران به ­مراتب دردناک­تر از انتشار اخبار مربوط به کشته شدن ایشان متأثر از این پدیده­ ی شوم است، اما اینچنین که برای چند هفته تمامی نگاه ­ها معطوفِ به این موضوع شد، هرگز پیش­تر شاهدش نبودیم.

در یک قرائت خوش­بینانه­ ی متأثر از دست گذاشتن بر «اهمیت نقش رسانه­ ها» می­توان گفت که این شکل از توجه افکار عمومی به جهانِ شیشه ­ای و شفافی­ است که چشم تیزبین رسانه ­ها امکان آن را بدست داده است؛ با این حال اما از پس از آشنایی ما با موجودی به نام روپرت مرداک (امپراتور رسانه­)، مردی که آنچه توهمات توطئه ­انگارانه در خصوص وابستگی رسانه­ ها به کمپانی­ های بزرگ سرمایه­ داری جهانی خوانده می­ شد را واقعیت بخشید، مجازیم که کمی بدبینانه ­تر موضوع را بررسی کنیم:

  •  اخبارهای دهشتناکی از کشته شدن فجیع زنان و دختران توسط پدران، شوهران و برادران­شان منتشر می­شود.
  •    رسانه­ ها یکی پس از دیگری در پوشش دادن ابعاد این جنایات و تحلیل آن می ­کوشند و گوی سبقت را از یکدیگر می ­ربایند.
  •  میزدگردها، ویژه­ نامه ­ها، مقالات و ترجمه­ های متعددی به این موضوع اختصاص داده می­شود.
  •    فارغ از جنبه ­های آگاهی ­بخشانه­ ی فمنیستی به توده ­های مردم و افشای نقش قوانین زن­ستیزانه­ ی جمهوری اسلامی در بروز و ظهور هر دم نهادینه ­تر و خشن­ تر این پدیده، وزن قابل توجه ی از این  تحلیل­ ها به این سمت میل می­کند که:

رسوخ فرهنگ مردسالارِ اسلامی در تاروپودِ فرهنگِ مردم ایران، جامعه­ ی خشنی را تربیت کرده است که اعضایش به یکدیگر رحم نمی­کنند و از دل چنین جامعه ­ای است که جمهوری اسلامی می­ روید، ریشه می ­دواند و در درون هر یک از ما بازتولید می­شود. با چنین تفاسیری به نظر می­رسد که باید بیش از هر شکلی از مبارزه روی فرهنگ مردم کار کرد.

این شکل از صورتبندی­ های آشنا که بعضا تحت نام «تقلیل­ گرایی فرهنگی» از آن یاد می­شود و یادآور آن کلیشه ­ی معروف سال­ های نه ­چندان دور خودمان است، یعنی «آغاز حل شدن مشکلات از لحظه­ ی تصمیم مردم به گذاشتن آشغال­ ها ساعت 9 شب دمِ در» عملا در تحلیل به قسمی متافیزیک راه می ­برد که عناصر مادی سازنده­ ی فرهنگ را بیش از اندازه فردی و سوبژکتیو می ­بیند: از اینکه استقرار جمهوری اسلامی چطور آن اتمسفر نهادینه ­سازِ یک ساختار منحوس (مردسالاری) است تا نظام طبقاتی­ ای که وجودش برای زنان جلوه­ هایی خشونت ­بار به ارمغان آورده و می ­آورد.

از سوی دیگر به اعتبار این شکل از تمرکز و برجستگی موضوع، میزان قابل توجهی نااُمیدی و دلمردگی در دل جامعه و مبارزان رخنه می­کند که “چه مبارزه ­ای؟! چه تلاشی؟! در حالی که خانه از پای بست ویران است و مردمان اینچنین به کشتن خویش جلادانه ­تر از جمهوری اسلامی همت گماردند؟!”

غرض آنکه در دنبال کردن این جنس پدیده­ ها:

اولا همواره حواس ­مان باشد که شدت برجستگی موضوع باعث به محاق رفتن دیگر مسائل مهم هم­پای آن نشود؛

ثانیا بکوشیم در تفسیر موضوع اسیر تله­ ی «تقلیل­ گرایی فرهنگی» نشویم و جزء مهم مشکل بودنِ جمهوری اسلامی و سرمایه ­داری را از یاد نبریم؛

و ثالثا به نااُمیدی احتمالی مستولی شونده بر افکارمان بها ندهیم و هر چه بیشتر در پیگیری مبارزه با بنیان­ های وضع موجود در هیأت­ متجسمِ حکومت­ استثمارگر و ارتجاعی واقعا موجود راسخ شویم.

 


 

 

دسته : سياسي

برچسب :

مقالات هیات تحریریه راهکار سوسیالیستی























آرشیو کلیپ و ویدئو راهکار سوسیالیستی

html> Ny sida 1