ما گروهی از سوسیالیست‌های ایران، باورمند به دگرگونی‌های بنیادین اجتماعی_اقتصادی برآنیم با ارایه بدیل سوسیالیستی برخاسته از گویه‌ی جمعی پویا، خلاق و بهم پیوسته و با درس آموزی از تجارب انقلابی تاریخ بشری در جهان و تاریخ معاصر جامعه ایرانی، راه حل های اساسی را از دل واقعیت‌ها، تعارضات و تضادهای طبقاتی موجود، کشف، ارائه و به کار بندیم.



پوشش ضد امپریالیستی! فریب‌کاری رنگ باخته

گفتمان‌سازی حول محور مقاومت اما به حوزه­ های دیگری، هرچند جزئی نفوذ کرد: سه جریان مجله هفته، نشریاتی دانشگاهی‌ چون «آنک»، «چشمه»، «پایدیا»، «آذر»، «تیمار» در دانشگاه­های تهران، نشریه «گولان» در دانشگاه کردستان و سایت کذایی «تدارک کمونیستی» با رئیس فرقه ­شان آقای بهمن شفیق، از جمله اندام‌ها و پیکرهایی از گفتمان محورمقاومت است که خزعبلات موسوم به “علیه سرنگونی / علیه سرمایه­ داری” نمی‌تواند دفاع جانانه ­شان از طبقه حاکم در ایران را زیر کلی­ گویی­ های مارکسیستی لاپوشانی کند.

 



 

 

پوشش ضد امپریالیستی! فریب‌کاری رنگ باخته

بخشی از مبارزه نیروهای رهایی بخش با حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی که همواره از نقشی تعیین‌کننده برخوردار بوده است، نشانه گرفتن اندام‌هایی از حاکمیت است که شاید از بدو بسته شدن نطفه­ ی این رژیم تا کنون، جزئی جدایی ناپذیر از پیکر رژیم بوده اند که به سان وظیفه­ ای مبرم برای نیروهای رهایی بخش در آمده است.

این اندام دقیقا متشکل از نیروهایی است که به پاس صرفا هارت و پورت رژیم علیه “شیطان بزرگ” آمریکا (نه امپرالیسم در معنای مفهومی چپ)، در لحظات سرنوشت­ سازی بزرگترین ناکامی­ ها را در مبارزه علیه دولت‌های امپریالیستی و حاکمیت داخلی موجب شده است.

امروزه این نیرو که زیر عبای رژیم خود را مبارز ضدامپریالیستی می‌خواند، توأمان و در ظاهر دغدغه­ ی رهایی نیروی کار از زیر تیغ استثمار را نیز دارد، از جمله­ اندامی از رژیم محسوب می‌شود که مبارزه علیه آن بایستی از دغدغه‌های امروز چپ مبارز باشد.

در ادامه‌ی پروژه ­ی نظامی­-سیاسی طبقه‌ی‌ حاکم ایران در داخل و منطقه، که مهمترین جبهه ­های کمونیستی و سوسیالیستی ضدامپریالیست خاورمیانه را به قهقرا کشاند و از کشتار نیروهای این جبهه­ ها چه در داخل مرزهای ایران و چه منطقه غافل نماند، جریانی به‌ظاهر مستقل از بدنه­ ی رژیم و منتقد سیاست­ های سرمایه ­دارانه ­اش شکل گرفت که بخشی از پیشینه­ ی گفتمانی-تاریخی آن متعلق به سال‌های آغازین پس از انقلاب 57 است.

این جریان در فضاهای خارج کشور، فضاهای مجازی و به‌خصوص دانشگاه ­های کشور دست به انتشار نشریات و تحلیل‌هایی از وضعیت زدند که در 2 سال اخیر با شدت و حدتی بیشتر و با صراحتی وقیحانه که تصور می‌شد تنها نیروهای امنیتی رژیم از پس آن برمی‌آیند، دست به انتشار دفاعیه­ هایی تمام قد از پروژه­ های سیاسی نظامی سپاه­ پاسداران در منطقه و داخل زده است.

در آخرین مانور گفتمان امنیتی این طیف پس از ترور محسن فخری ­زاده، این روزها دقیقا در حال ایفای نقشی علیه گفتمان مبارزان راستینِ علیه وضع موجود هستند که حاصل  4 دهه حیات رژیم جمهوری اسلامی است:

  • زدودن هر گونه بار معنایی و اهمیت مبارزه ضدامپریالیستی برای زحمتکشان و کارگران،
  • دست بردن در تاریخی از مبارزات درخشان نیروهای مبارز کارگر و خلقی در خاورمیانه و ایران بر علیه دُول امپریالیستی به این شکل که از جنبش جنگل تا مصدق و جنبش مسلحانه جملگی همین حساسیت ضدامپریالیستی (بخوانیم ضداستکباری) ایشان را داشتند.

این پروژه­ ی مصادره تا محقق شدن ثباتی در ماندگاری رژیم جمهوری اسلامی، نیروهای شبه­ نظامی متحدش و طرف‌های مذاکره غربی­ اش پایانی نخواهد داشت.

این که چگونه، تاریخ مبارزات زحمتکشان پس از چند دهه در اذهان امروز این گروه، معنای سیاسی خود را از دست داده است، ما را باید متوجه نیروهایی کند که خط محورمقاومت را در منطقه شکل داده‌اند، محوری با سرکردگی سپاه­ پاسداران و متحدانش: حماس، حزب الله، جهاد اسلامی، نیروهای شبه­ نظامی حوثی در یمن، حشدالشعبی در عراق، اسد در سوریه.

گفتمان‌سازی حول محور مقاومت اما به حوزه­ های دیگری، هرچند جزئی نفوذ کرد: سه جریان مجله هفته، نشریاتی دانشگاهی‌ چون «آنک»، «چشمه»، «پایدیا»، «آذر»، «تیمار» در دانشگاه­های تهران، نشریه «گولان» در دانشگاه کردستان و سایت کذایی «تدارک کمونیستی» با رئیس فرقه ­شان آقای بهمن شفیق، از جمله اندام‌ها و پیکرهایی از گفتمان محورمقاومت است که خزعبلات موسوم به “علیه سرنگونی / علیه سرمایه­ داری” نمی‌تواند دفاع جانانه ­شان از طبقه حاکم در ایران را زیر کلی­ گویی­ های مارکسیستی لاپوشانی کند.

در سرتاسر این نشریات دانشگاهی با ادبیات و محتوایی سروکار داریم که نیمی از آن کلیدواژه ­های خامنه ­ای است برای سرکوب معترضان دی و آبان، و نیمی از آن برگرفته از سایت‌هایی چون تدارک کمونیستی و مجله هفته که با عباراتی چون «انهدام اجتماعی در سوریه»، خواهان نابودی هر جبهه­ ی مترقی‌ای بودند که در برابر نیروهای سپاه، اسد و داعش در حال مبارزه برای آرمان­ رهایی بودند؛ آنهم تنها به ‌واسطه همکاری نظامی این جبهه­ ها (مشخصا روژآوا) با نظامیان غرب در دوره­ ای که بر علیه داعش می‌جنگیدند.

جالب آنکه همکاری نیروهای سپاه با ارتش غرب علیه داعش، در معادلات‌شان جایی نداشت و فقط این کوردهای امپریالیست دوست بودند که همکاری‌شان با غرب باید زیر ذره‌بین می‌رفت! فراتر از این به دفاع تمام قد از “بشاراسد”ی برخواستند که حکومت خاندانش به قاتلین کمونیست‌های لبنانی معروف گشته است.

پس از دی ماه اولین کلیدواژه ­هایی که خامنه ای با آن نیروهای سپاه و جهادی-بسیجی ­اش را برای سرکوب فراخواند، در این سه جریان ضدامپریالیست گل ­سرسبد هر تحلیلی شده بودند: اغتشاش­گران سرنگون­طلب. پس از اعتراض دانشجویان دانشگاه تهران در اردیبهشت 98 به حجاب ‌ِاجباری که هوشمندانه با جریان‌های مُنحطی نظیر مسیح علی‌نژاد فاصله‌گذاری کردند، نشریاتی چون «چشمه» چنین لب به لجن‌پراکنی گشودند: «تجمــع روز دوشــنبه دانشــگاه تهــران، جایــی در کنــار اعــزام ناوهــای بــه خاورمیانــه می‌ایستد.»

در آخرین ورژن کاسه ­لیسان محورمقاومت، نشریه پایدیا که در دشمنی ­اش با رهایی طبقه کارگر و هر گونه مبارزه در خاورمیانه گوی سبقت را از همه ربوده، نقش خود را اینگونه تعریف می‌کنند:

“البته باید مدنظر قرار داشت که وقتی از مبارزه ­ی ضدامپریالیستی به مثابه حقیقت سخن می‌گوییم نسبت این مبارزه با نیروهای واقعا موجود پیش­برنده چیست؟ در ایران به مثابه مرکز فرماندهی نیروهای واقعا موجود پیشبرنده ­ی مبارزه­ ی ضدامپریالیستی، مناسبات سرمایه­ دارانه‌ی تحکیم یافته، مانع از ان می‌شود که جمهوری اسلامی بتواند مبارزه با امپریالیسم را تا انتهای منطقی خود و در چارچوب یک راهبرد جهانی و پیگیرانه دنبال کند. این ناپیگیری ساختاری برای پیروان سوسیالیسم علمی ایجاب می‌کند که با حفظ استقلال نظری-سیاسی خود نسبت به این نیروها، مبارزه ضدسرمایه­ دارانه را به شکلی هوشیارانه درون جبهه کلی ضدامپریالیستی و با تعهد به دفاع از حفظ این نیروها به پیش ببرند. هوشیاری از این جهت که آگاهانه از سیاست جنبشی تن زده و سیاست حوزه ­ای را دنبال کنند، چرا که اگرچه در سطح نظری- سیاسی، استقلال از این نیروها نه تنها ممکن بلکه ضروری است، اما در سطح جنبشیِ هستی اجتماعی، هرگونه رسانه یا جنبشی که تاکنون خود را بر علیه حاکمیت تعریف کرده، از اینکه بتواند تعارض خود با حاکمیت را در شکلی غیرامپریالیستی بیان و پیگیری کند ناتوان بوده و خواسته یا ناخواسته در اردوگاه سرنگونی­ طلبان که پیش‌برنده برنامه ارتجاعی آمریکا در منطقه هستند، قرار گرفته است.”

این فراز تمام و کمال توضیح ­دهنده مواضع جریانات امنیتی محورمقاومتی است.

همچنان که خود نویسنده نیز اذعان دارد این دیدگاه شاید به لحاظ نظری-سیاسی نسبت به نیروی­ های رژیم استقلال داشته باشند اما تنها استقلال، آنهم در سطح واژه پردازی و بیانی که نهایتا هدف، انگیزه ­ها و آنچه موجب این دیدگاه نظری-سیاسی شده، برگرفته از همان اهداف و انگیزه های نیروهای واقعا موجود طبقه حاکم ایران است.

کل­ زیربنای این دیدگاه حاصل سلطه نفوذ بورژوازی در سنت مارکسیستی است که تصور می‌کند در کشوری با ضدکارگری ­ترین و سرکوب­گرترین دولتش می‌تواند از رهایی کارگران بگوید و بر علیه سرمایه داران قد علم کند، آن هم بدون آنکه انگیزه ­ای برگرفته از نیروهای واقعی چپ و یا مابه ­ازایی در جزئی­ترین امور واقعی آن را در نظر داشته باشد.

اگر قرار بر اثبات حقانیت مبارزه با امپریالیسم است: اول اینکه، تاریخ جمهوری اسلامی به‌وضوح نشان­ دهنده به بن‌بست کشاندن این مبارزه و قتل‌وعام خود مبارزین این جبهه بوده است. دوم اینکه، هیچ مبارزه ضدامپریالیستی در سطح منطقه بدون مبارزه مداوم انقلابی سوسیالیستی در داخل کشور نمی‌تواند معنی­ دار باشد.

لذا سرسپردگی تام و تمام به نیروهای واقعا موجود جمهوری اسلامی به عنوان مرکز فرماندهی مبارزه با امپریالیسم و از آن دلحوشی و دل مشغولی به چند واژه و اصطلاح مارکسیستی (یا به زبان نشریه‌ی پایدیا «استقلال نظری-سیاسی»)، نه‌تنها نشان از انحراف مبارزه با سرمایه ­داری است، بلکه سرتاپا خدمتی به طبقه حاکم در ایران است که همواره در راستای منافع امپریالیسم به روی هر مبارزه‌ی خلقی و کارگری رگبار بسته و خواهد بست.

اگر جریان امنیتی محورمقاومت خود را بریده از آنچه در کف خیابان‌های خونین دی ۹۶ و آبان ۹۸ روی داده و خواهد داد، بریده از آنچه در سپهرهای اعتصابات کارگری رخ می‌دهد، و بریده از هر تقلا و کوششی برای پیش­برد مبارزه علیه جمهوری اسلامی در مقام مُجری دستورالعمل‌های نئولیبرالیسم به عنوان وجه مالی امپریالیسم مطابق با نسخه‌های صندوق بین‌المللی پول می‌داند، این همه نه به دلیل فقدان نیروهای مؤثر سوسیالیست در داخل یا اولویت خطر امپریالیسم برای جبهه کارگری، بلکه به دلیل سرسپردگی واقعی ­اش به رژیم جمهوری اسلامی و سرمایه ­داران وطنی است که تنها نیروی واقعی و مرکز فرماندهی مبارزه برای او محسوب می‌شود.

از این جهت اگر هم تا به امروز موضع­گیری افرادی که تعلق خاطری به بیانات این جریان داشتند، به چشم ناآگاه بودن‌شان نگریسته شده، امروز دیگر هر دفاعی از جریانات تدارک کمونیستی، مجله هفته و نشریات نام‌برده، و یا  تبلیغ و ترویج خطی از آن، بایستی به مثابه دشمنی با آرمان طبقه کارگر و ضدیت حقیقی با مبارزه علیه امپریالیسم، و نیز ضمنا همدستی با نیروهای امنیتی نظام ضدکارگر جمهوری اسلامی نگریسته شود. باید پیوسته نقاب از چهره‌ی این ریاکاران برکشید تا تاریخ مبارزات درخشان چپ علیه امپریالیسم را لکه‌دار نکنند.

 


 

دسته : سياسي

برچسب :

مقالات هیات تحریریه راهکار سوسیالیستی























آرشیو کلیپ و ویدئو راهکار سوسیالیستی

html> Ny sida 1