ما گروهی از سوسیالیست‌های ایران، باورمند به دگرگونی‌های بنیادین اجتماعی_اقتصادی برآنیم با ارایه بدیل سوسیالیستی برخاسته از گویه‌ی جمعی پویا، خلاق و بهم پیوسته و با درس آموزی از تجارب انقلابی تاریخ بشری در جهان و تاریخ معاصر جامعه ایرانی، راه حل های اساسی را از دل واقعیت‌ها، تعارضات و تضادهای طبقاتی موجود، کشف، ارائه و به کار بندیم.



مقاله برگزیده: «اجازه دهید تا آن جا که ممکن است بکشند»! – برایان ترل

شهروندان ایالات متحده برای حمایت از مردم اوکراین و آن دسته از روس هایی که ما به درستی آنها را تحسین می کنیم، چه کاری می توانند انجام دهند؟ برای آنهایی که در خیابان ها هستند و به دلیل درخواست رسا از دولتشان برای توقف جنگ، خطر دستگیری و ضرب و شتم تهدیدشان می کند؟ زمانی که «در کنار ناتو می ایستیم» در کنار آنها نمی ایستیم. همان طور که مردم اوکراین از تجاوز روسیه رنج می برند، روزانه میلیون ها نفر در سراسر جهان از تجاوزات ایالات متحده رنج می برند

 

 


 

 

 

«اجازه دهید تا آن جا که ممکن است بکشند»!

برایان ترل
برگردان: همایون فرزاد

 

اخبار روز:
در آوریل ۱۹۴۱، چهار سال قبل از اینکه ترومن رئیس جمهور شود و هشت ماه قبل از ورود ایالات متحده به جنگ جهانی دوم، سناتور هری ترومن از میسوری به خبر حمله آلمان به اتحاد جماهیر شوروی واکنش نشان داد: “اگر می بینیم که آلمان در حال پیروز شدن در جنگ است. ما باید به روسیه کمک کنیم. و اگر قرار است روسیه برنده شود، ما باید به آلمان کمک کنیم و به این ترتیب اجازه دهیم تا آنجا که ممکن است آنها را بکشند. هنگامی که ترومن این سخنان را در صحن مجلس سنا به زبان آورد، به عنوان یک بدبین خوانده نشد. برعکس، وقتی ترومن در سال ۱۹۷۲ درگذشت، در آگهی ترحیم ترومن در نیویورک تایمز به این بیانیه اشاره شد که «شهرت قاطعیت و شجاعت او» را تثبیت کرد. تایمز می گوید: «این نگرش اساسی» “او را آماده کرد تا از ابتدای ریاست جمهوری خود سیاستی قاطعانه اتخاذ کند”، نگرشی که او را آماده کرد تا دستور بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی را بدون هیچ تردیدی صادر کند. همان نگرش اساسی ترومن “بگذارید تا آنجا که ممکن است بکشند” دکترین پس از جنگ را که نام او را به خود اختصاص داده است تشکیل داد. همراه با تأسیس ناتو، سازمان پیمان آتلانتیک شمالی و سیا، آژانس اطلاعات مرکزی، که هر دوی آنها با نام او اعتبار می یابد.

مقاله ای در ۲۵ فوریه در لس آنجلس تایمز به قلم جف راگ نوشته شده تحت عنوان “سیا قبلا از شورشیان اوکراینی حمایت کرده است – بیایید از این اشتباهات درس بگیریم”. در این مقاله به برنامه سیا برای آموزش ملی گرایان اوکراینی به عنوان شورشیان برای مبارزه با روس ها اشاره شده و می گوید این برنامه در سال ۲۰۱۵ در اوکراین آغاز شد و آن را با تلاش مشابه سیا در زمان ترومن در سال ۱۹۴۹ مقایسه می کند. در سال ۱۹۵۰، یک سال بعد، «افسران آمریکایی درگیر در این برنامه می دانستند که در حال جنگیدن در یک نبرد که به باخت می انجامد هستند… طبق اسناد فوق سری که بعداً از طبقه بندی خارج شد، در اولین شورش تحت حمایت ایالات متحده، مقامات آمریکایی قصد داشتند از اوکراینی ها به عنوان یک نیروی نیابتی برای خونریزی در اتحاد جماهیر شوروی استفاده کنند. . این مقاله به جان رانلاگ، مورخ سیا اشاره می کند که استدلال می کند این برنامه “بی رحمی سردی را نشان می دهد” زیرا مقاومت اوکراین امیدی به موفقیت نداشت و بنابراین “آمریکا در واقع اوکراینی ها را تشویق می کرد که به سمت مرگ بروند.”

“دکترین ترومن” تسلیح و آموزش شورشیان به عنوان نیروهای نیابتی برای به خطر انداختن روسیه و به خطر انداختن مردم محلی بود که ادعا می کرد از آنها دفاع می کند، این دکترین در دهه ۱۹۷۰ و ۸۰ در افغانستان به طور مؤثر مورد استفاده قرار گرفت، برنامه ای بسیار مؤثر، برخی از نویسندگان آن به خود می بالیدند که یک دهه بعد به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی کمک کرد. در مصاحبه ای در سال ۱۹۹۸ زبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی رئیس جمهور جیمی کارتر، توضیح داد: «طبق روایت رسمی تاریخ، کمک سیا به مجاهدین در سال ۱۹۸۰ آغاز شد، یعنی پس از حمله ارتش شوروی به افغانستان در ۲۴ دسامبر ۱۹۷۹. اما واقعیت، کاملاً غیر از این است: در واقع، در ۳ جولای ۱۹۷۹ بود که رئیس جمهور کارتر اولین دستورالعمل کمک مخفیانه به مخالفان رژیم طرفدار شوروی در کابل را امضا کرد. همان روز، یادداشتی به رئیس جمهور نوشتم که در آن توضیح می دادم به نظر من این کمک ها باعث مداخله نظامی شوروی می شود… ما روس ها را مجبور به مداخله نکردیم، اما آگاهانه این احتمال را افزایش دادیم که آنها مداخله کنند.»

برژینسکی یادآور شد: «روزی که شوروی رسماً از مرز عبور کرد، به رئیس جمهور کارتر نوشتم: «ما اکنون این فرصت را داریم که جنگ ویتنام را تحویل اتحاد جماهیر شوروی بدهیم.» در واقع، برای تقریباً ۱۰ سال، مسکو مجبور بود جنگی را ادامه دهد که حکومتش را ناپایدار کرد. درگیری که باعث تضعیف روحیه و در نهایت فروپاشی امپراتوری شوروی شد.

برژینسکی در سال ۱۹۹۸ در پاسخ به این سوال که آیا از این عملیات پشیمان است یا خیر، پاسخ داد: «پشیمان از چه چیزی؟ آن عملیات مخفی یک ایده عالی بود. این تأثیر را داشت که روس‌ها را به دام افغانستان کشاند و می‌خواهید پشیمان باشم؟ از حمایت از بنیادگرایی اسلامی و تسلیح تروریست های آینده؟ «چه چیزی در تاریخ جهان مهمتر است؟ طالبان یا فروپاشی امپراتوری شوروی؟ کدام مهم تر است، آن ها یا آزادی اروپای مرکزی و پایان جنگ سرد؟»

راگ در مقاله خود در لوس آنجلس تایمز، برنامه ۱۹۴۹ سیا در اوکراین را “اشتباه” می خواند و این سوال را مطرح می کند: “این بار، هدف اصلی برنامه شبه نظامی، کمک به اوکراینی ها برای آزادسازی کشورشان یا تضعیف روسیه در این دوره است. از یک شورش طولانی که بدون شک به قیمت جان اوکراینی ها و به قیمت جان روس ها تمام خواهد شد، چرا که نه؟” با در نظر گرفتن سیاست خارجی ایالات متحده از ترومن تا بایدن، ناکامی اولیه جنگ سرد در اوکراین را بهتر می توان به عنوان یک جنایت توصیف کرد تا یک اشتباه و سوال راگ لفاظی به نظر می رسد.

آموزش مخفیانه سیا به شورشیان اوکراینی و گسترش ناتو به اروپای شرقی نمی تواند تهاجم روسیه به اوکراین را توجیه کند، همان طور که آموزش مخفیانه سازمان سیا به مجاهدین در سال ۱۹۷۹، تهاجم روسیه و جنگ ده ساله در افغانستان را توجیه نکرد. اما اینها تحریکاتی است که بهانه و منطق لازم را برای چنین اقداماتی فراهم می کند. از پاسخ ترومن به حمله نازی ها به روسیه گرفته تا «حمایت» بایدن از اوکراین تحت حمله روسیه، این سیاست ها نشان دهنده بیزاری بدبینانه و بی رحمانه نسبت به ارزش هایی است که ایالات متحده تظاهر به دفاع از آنها می کند.

ایالات متحده در سطح جهانی، از طریق نیروهای مسلح خود، اما حتی بیشتر از طریق سیا و به اصطلاح بنیاد ملی برای دموکراسی و از طریق بازوی ناتو که به عنوان «دفاع» متقابل، در اروپا و آسیا، آفریقا، خاورمیانه، آمریکای لاتین، آمال واقعی مردم خوب برای صلح و تعیین سرنوشت را لگدمال کرده و مورد بی احترامی قرار می دهد، در عین حال، باتلاقی را تغذیه می کند که در آن افراط گرایی های خشونت آمیز مانند طالبان در افغانستان، داعش در سوریه و عراق و ناسیونالیسم نئونازی در اوکراین تنها می توانند در چنین باتلاق هایی شکوفا شوند و گسترش پیدا کنند.

این ادعا که اوکراین به عنوان یک کشور مستقل امروز حق دارد به ناتو بپیوندد مانند این است که بگوییم آلمان، ایتالیا و ژاپن به عنوان کشورهای مستقل حق تشکیل یک محور در سال ۱۹۳۶ را برای دفاع از غرب در برابر تجاوزات شوروی پس از جنگ جهانی دوم داشتند تا ایده ی رئیس جمهور ترومن “بگذارید تا آنجا که ممکن است بکشند” متحقق شود. ناتو دلیل ظاهری خود را برای ادامه ی حیات در سال ۱۹۹۱ از دست داد. ایالات متحده از آن به عنوان ابزار تجاوز به کشورهای مستقل. به مدت ۲۰ سال بهره برد. جنگ فرسایشی بر ضد افغانستان تحت نظارت ناتو و همچنین ویرانی لیبی، این ها فقط دو مورد هستند. اگر وجود ناتو در دنیای امروز هدفی داشته باشد، این هدف تنها می تواند مدیریت بی ثباتی ای باشد که وجود آن ایجادش می کند.

پنج کشور اروپایی میزبان تسلیحات هسته‌ای ایالات متحده در پایگاه‌های نظامی خود هستند و طبق توافقات مشترک ناتو آماده بمباران روسیه هستند. این توافقات بین دولت های مختلف غیرنظامی نیست، بلکه بین ارتش ایالات متحده و ارتش این کشورها است. به طور رسمی، این قراردادها رازهایی هستند که حتی از پارلمان کشورهای شرکت کننده نیز مخفی مانده است. این اسرار به خوبی حفظ می‌شوند، اما نتیجه این است که این پنج کشور بدون نظارت یا رضایت دولت‌های منتخب یا مردمشان بمب‌های هسته‌ای دارند. ایالات متحده با تقویت سلاح های کشتار جمعی در برابر کشورهایی که آنها را نمی خواهند، دموکراسی ادعایی متحدان خود را تضعیف می کند و پایگاه های آنها را به اهداف بالقوه ای برای اولین حملات پیشگیرانه تبدیل می کند. این قراردادها نه تنها قوانین کشورهای شرکت کننده را نقض می کند، بلکه از معاهده منع گسترش تسلیحات هسته ای که همه کشورهای عضو ناتو آن را تصویب کرده اند فراتر می رود. ادامه حیات ناتو نه تنها برای روسیه، بلکه برای اوکراین، اعضای آن و تمامی موجودات زنده روی کره زمین یک تهدید است.

درست است که ایالات متحده تنها مقصر هر جنگی نیست، اما مسئولیت بسیاری از آنها را بر عهده دارد و مردمش ممکن است در موقعیت منحصر به فردی برای پایان دادن به این مسئولیت باشند. آیزنهاور، جانشین ترومن به عنوان رئیس جمهور، ممکن است به ویژه در مورد دولت ایالات متحده فکر کرده باشد وقتی گفت: “مردم آنقدر صلح می خواهند که در این روزها دولت ها بهتر است از سر راه آن کنار بروند و اجازه دهند مردم صلح را داشته باشند.” امنیت جهان در این لحظه انهدام سلاح های هسته ای، بی طرفی کشورهای اروپای شرقی و معکوس کردن گسترش ناتو را می طلبد. کاری که ایالات متحده می تواند برای صلح انجام دهد، تحمیل تحریم، فروش سلاح، آموزش شورشیان، ساختن پایگاه های نظامی در سرتاسر جهان برای «کمک» به دوستانمان و تهدید و غوغای بیشتر نیست، بلکه کنار گذاشتن همه ی این هاست!

شهروندان ایالات متحده برای حمایت از مردم اوکراین و آن دسته از روس هایی که ما به درستی آنها را تحسین می کنیم، چه کاری می توانند انجام دهند؟ برای آنهایی که در خیابان ها هستند و به دلیل درخواست رسا از دولتشان برای توقف جنگ، خطر دستگیری و ضرب و شتم تهدیدشان می کند؟ زمانی که «در کنار ناتو می ایستیم» در کنار آنها نمی ایستیم. همان طور که مردم اوکراین از تجاوز روسیه رنج می برند، روزانه میلیون ها نفر در سراسر جهان از تجاوزات ایالات متحده رنج می برند. نگرانی و مراقبت مشروع از صدها هزار پناهنده اوکراینی یک موضع گیری سیاسی بی معنی است و مایه شرمساری ماست اگر با نگرانی از میلیون ها نفر بی خانمان در جنگ های ایالات متحده و ناتو همخوانی نداشته باشد. اگر آمریکایی‌ها ها هر بار که دولت ما بمباران، تهاجم، اشغال یا اراده مردم یک کشور خارجی را تضعیف می‌کند، به جای آن که هیچ اهمیـتی به این اقدامات ندهند، به خیابان‌ها می‌رفتند، به اینجا نمی رسیدیم!

برایان ترل یک فعال صلح ساکن آیووا است. 

عنوان اصلی این مقاله این است: سیاست ایالات متحده در قبال روسیه و همسایگانش “اجازه دهید تا آنجا که ممکن است بکشند”

منبع: کانتر پانج

 


 

دسته : بین المللی, مقالات برگزيده

برچسب :

مقالات هیات تحریریه راهکار سوسیالیستی























آرشیو کلیپ و ویدئو راهکار سوسیالیستی

html> Ny sida 1