آگوست 8, 2022
چرا چپ ایران هژمون نشده است؟
این نوشتار قصد آسیبشناسی و پیدا کردن راه برون رفت از این درماندگی چپ ایران را ندارد، و تنها یک فراخوان به همهی اهالی این چپ است اعم از آنان که خود را در مسیر آیندهنگری تجهیز کردهاند که بدانند عزم رو به جلو، بیهمراهی ماندگان در گذشته، عقیم است و در عین حال هشداری است به آنانی که با لجاجت و بدون درنظر داشت ارزیابی تاریخی–منطقی، نوعی پافشردن بر اصولی که بدون پویایی و خلاقیت در ذهن و عمل آنها کاربستی مکرر دارد، که کار به فرجام نخواهد رسید!
چرا چپ ایران هژمون نشده است؟
پیشدرآمدی ناگزیر:
تصور کنید: موجودی با اعضایی سالم و وجودی پر از احساس و سرشار از آرزوهای والایی (که فقدان آن امروز جهان را با همه ی پستی و پلشتی هایش شکل داده است) در مقابل خود دارید. تنها اشکال در این موجود؛ چشمهایی است که در”پسِ سر” دارد که پیش از آنکه چشمهای “پیشِ سر” آن تصویری از جهان حال و آینده را به مغز منتقل کند این چشم های “پس سر” هستند که تصاویری از دورترین نقطه از راههای رفته را با ویژگیهای یک تصویر پر از وهم و خیالات پیشین و سرشار از گمان و تردید و وسواس دایما به مغز این موجود، منتقل میکند. در دادههای چشمِ “پیش سر” با چشم “پسِسر” آنچه بیش از هرچیز از این چشمها به مرکز پردازش بدن میرسد آن تردیدها و بدگمانیهای ناشی از رنج شکستهای راه رفته است و آنچه از رویرو دیده میشود نیز نتایج ناگزیرِ تاریخی همان تاثیرات شکست های گذشته است، که به درستی دیده و وارسی نمیشود؛ نتیجه اینکه نگرش گذشتهگرا، ترکیبی پیچیده از آیندهای مجهول میسازد. آنچنان که افق دید، تصویری را متاثر از خیال و واقعیت نشان میدهد. افقی که آب را سراب و یا سراب را به آب ماننده است. این ترکیب؛ ذهنِ پردازندهی این موجود را دچار گیجی و سردرگمی میکند و به رغم آنکه رو به جلو میرود؛ اما دایما غرق در گذشته و آیندهای ناروشن و دچار گیجسری و بی تصمیمی است.
این تصور از وضعیت بسیار اغراق آمیز چپ در ایران است. اغراقی ناگزیر برای نشان دادن تلخی و بیانگیزگی ناشی از این سرگیجهی تاریخی دائم و مزمن. شاید با این شوک بتوان لختی هرآنچه تا کنون به نادرست یدک کشیده شدهاست را، حداقل در کاروانسرایی یا راهدارخانهای برای مدتی به امانت واگذاشت تا در صورت ضرورت گاهی به آن برگشت! نگاه به گذشته را آنچنان که لازم و ضروریست و در حالیکه نگاه مدام معطوف به حال و آینده است، اجازه داد که جولانی یابد درخور و سزاوار!
برخی گمان میبرند هر آنچه در گذشته بوده است، به گذشته مربوط است و نقشی در آینده ندارد. این خطاست اما خطای بزرگتر آنست که گذشته چنان ما را اسیر خود سازد که از آینده غافل شویم. آنان که به کار تجارت و سوداگری مشغولند از گذشته بیشترین و بهترین بهرهبرداری را میکنند چرا که آینده در نزد ایشان افزودن به ثروت و داشتههایشان است؛ اگر هم در مواردی به گذشته بیشتر از حد معقول و متعارف نگاه کنند، از آن بابت خواهد بود که چیزی از نظر پنهان نماند تا مبادا این بهرهوری از تجارب نرخ پایینی داشته باشد. ضمن آنکه کالایی را در گذشته خریداری و انبار می کنند تا در آینده ارزش افزودهاش به سرمایهی در جریان منتقل شود و زمینه ساز سودورزی هرچه بیشتر گردد!
اما آنان که سودشان تجارت و مال اندوزی برای خویش نیست بلکه به جهان هستی و انسان و سعادت بشری فکر می کنند، موضوع هزینه و فایده را با سر سودایی محاسبه می کنند و در نتیجه آنچه مهم است اینکه خطاهای گذشته را به درستی بشناسند تا در مسیر آینده از تکرار آن پرهیز شود. چنانچه این حد از حسن نظر به گذشته به افراط گراید، آنچه احتمالا عمده خواهد شد نوعی منزه طلبی و یا وسواسی است که به عاملی بازدارنده در طی مسیر پیشِ رو منجر شده و بهرهمندی از همهی امکانات و تجارب گذشته، شناخت از حال و آینده را منتفی خواهد کرد.
این درست است که گذشته چراع راه آینده است؛ آیندهای که قطعا اگر چه بر پایه تجارب و دانش گذشته بنا شده است اما بسیار متفاوتتر از آن است. آیندهای که زایندهی پدیدههای منتظر و نامنتظر است و دانشی را میطلبد که درخور شناخت نامنتظرها و تلفیق درست از پدیدههای جهان روبرو باشد و در این رهگذر اگر نقبی به گذشته زدهمیشود، بدان جهت است که از سرمایهی معنوی سودمند تجارب اندوخته و ارزشمند برای تدقیقِ درستِ تاریخی با روند منطقی زندگیِ حال و آینده، بهرهمند شود.
علت اصلی هژمون نشدن چپ در کنار سایر علل که خارج از ذهن این نیروی مادی است، این نوع نگرش گذشته گراست. با این ویژگی که گویا باید با قدرت هرچه تمامتر عوامل و عناصر ذهنیِ پدیدآورندهی شکست ها و ناگامیها در درون خود را در هیمهای که آتش بیاران معرکه فراهم می کنند بسوزاند تا از خاکستر آن چپ شکست خورده! ققنوسی از چپی منزه و بدون پیرایههای طبقاتی و اشتباهات نظری و ایدههای کاملا تضمین شده، سر برآورد!
این نوشتار قصد آسیبشناسی و پیدا کردن راه برون رفت از این درماندگی چپ ایران را ندارد، و تنها یک فراخوان به همهی اهالی این چپ است اعم از آنان که خود را در مسیر آیندهنگری تجهیز کردهاند که بدانند عزم رو به جلو، بیهمراهی ماندگان در گذشته، عقیم است و در عین حال هشداری است به آنانی که با لجاجت و بدون درنظر داشت ارزیابی تاریخی–منطقی، نوعی پافشردن بر اصولی که بدون پویایی و خلاقیت در ذهن و عمل آنها کاربستی مکرر دارد، که کار به فرجام نخواهد رسید! چرا که این درماندگان ناخودآگاه، ابزار کندسازی روند تکامل و ابزاری در دست سرمایه خواهند شد! و از طرفی هشدار به کسانی است که تنها آن شرایط بازنمایی سر برآوردن ققنوس را از آتش، سوزاندن همه اعتبار و تاریخ برآمد چپ در ایران است که تصور می کنند این پالایش مطلق، شرط اصلی و لازمه ی رفتن به آینده است.
آینده منتظر چنین میدان مصاف تراژیکی نخواهد ماند. جهان رو به تغییر است و در این میانه آن نیروی مادی و ذهنی که عناصر اصلی این تغییر را به درستی دریابد و همهی توش و توان خود را بر دخالتگری در راستای منافع جهان بشری که قطعا در مقابل جهان ضدبشر نیازمند قد برافراشتن است، تجهیز نکند، هیچگاه نیروی هژمونیک (مسلط) برای تعیین کنندگی و یا حداقل تاثیر گذاری مداوم و مستمر نخواهد بود.
راهکاری جز اتفاق بر سر نگاه به آینده و برچیدن بساط رنج آور و بازدارندهی گذشته وجود ندارد. چپ ایرانی به عنوان بخشی از نیروی مادی آگاهیبخش و سازمانگر مبارزات ترقیخواهانه، عدالتجویانه و آزادیخواهانهی جهان! تنها با گذر از این گذشته نگری بیحاصل توانمندی هژمون شدن را خواهد یافت.
[…] چرا چپ ایران هژمون نشده است؟ […]