ما گروهی از سوسیالیست‌های ایران، باورمند به دگرگونی‌های بنیادین اجتماعی_اقتصادی برآنیم با ارایه بدیل سوسیالیستی برخاسته از گویه‌ی جمعی پویا، خلاق و بهم پیوسته و با درس آموزی از تجارب انقلابی تاریخ بشری در جهان و تاریخ معاصر جامعه ایرانی، راه حل های اساسی را از دل واقعیت‌ها، تعارضات و تضادهای طبقاتی موجود، کشف، ارائه و به کار بندیم.



مقاله رسیده: «جنبش انقلابی جاری در ایران و یک نیاز مبرم» – آرش سلحشور

آن چه امروز می تواند امید بخش باشد برافراشتن پرچمی به نشانه اتحادی حول اشتراکات سیاسی نظیر یک جمهوری سکولار متضمن حقوق و آزادی های اساسی فردی، اجتماعی، سیاسی، مدنی و خواست‌های ملل و طبقه کارگر و زحمتکشان باشد. هر روز که می گذرد دیر می شود و دیر و دیرتر.

 


 

 

«جنبش انقلابی جاری در ایران و یک نیاز مبرم» – آرش سلحشور

بوی تحول در اتمسفر زندگی در جای جای میهن به مشام می رسد. برای نگارنده که در تحولات سال ۵۷ با شور جوانی شرکت داشتم و امروز در خیابان، کوچه، محله و کارگاه با زن و مرد و پیر و جوان به گفتگو می نشینم، آن نشانه ها به خوبی آشنا می نماید.

پیر مردی عصا به دست سوار اتوبوس بی آر تی شد، صندلی را به او سپردم و کنارش ایستادم. در گوش اش گفتم “خسته نباشی” سر بالا کرد و با برقی در چشمانش جواب داد “خستگی چهل سال ظلم و جنایت از تنم رفت”. از صبح آمده بود ساندویچ ناهارش را هم آورده بود. گفت “از سر نترس این جوان ها به خصوص دختران لذت بردم”. با اشاره به خیابان که حالا تاریک شده بود ادامه داد “حس جوانی را در من زنده کردند”. انقلاب دیده بود. مسیر طولانی به گفتگو گذشت و هنگام خداحافظی اظهار تأسف کرد که با فراخوان گروه ناشناخته “جوانان محلات تهران” به خیابان آمده است. جمله پایانی به هنگام بدرود این بود که گروه های انقلابی عرضه نداشتند فراخوان بدهند واهمه داشت که تجربه تلخ خمینی تکرار شود.

چهل سال جنایت و بی حقی و در هم کوبیده شدن تشکل های سیاسی، صنفی و مدنی و فشرده شدن کوهی از نفرت ناشی از تحقیر و حالا آتشفشانی که برافروخته می شود.

سرکوب بی رحمانه دهه شصت: شکست، در به دری، یاس، رکود و تلاشی و تبعید….. حالا ما هستیم و توده ای که بیدار می شود و تاریخ ساز.

قصد دارم بی پرده، صریح و گزنده رفقای تبعیدی را به حقیقتی جاری و تلخ در اذهان آگاه در این دیار بلا زده توجه دهم.

چهل روز از خیزش جاری گذشت همان روزهایی که توده ها ره صد ساله می روند.

رفقای انقلابی، چپ و دموکرات بیانیه های رنگارنگ شما با امضا گروهای تان در محکومیت این و آن جنایت و فراخوان به دانشجویان،کارگران، زحمتکشان و دانش آموزان بیش از آنکه موجب امید شود مایوس کننده است. چرا که در این شرایط حساس و سرنوشت ساز بیانگر تکرار عقب ماندگی سیاسی و پراکندگی این گروه هاست تا نشانه های بلوغ و پیشرفت. بارقه های “وحدت” سال های دهه شصت در هجوم بی رحمانه جمهوری اسلامی خرد شد و در هم شکست. سوال این جاست که پس از چهل و اندی سال بس نشد: هر چند نفر، گروهی و اسمی ….. و بیانیه ای؟!

آن چه امروز می تواند امید بخش باشد برافراشتن پرچمی به نشانه اتحادی حول اشتراکات سیاسی نظیر یک جمهوری سکولار متضمن حقوق و آزادی های اساسی فردی، اجتماعی، سیاسی، مدنی و خواست‌های ملل و طبقه کارگر و زحمتکشان باشد.

هر روز که می گذرد دیر می شود و دیر و دیرتر. چهل روز سرنوشت ساز گذشت.

در مقابل توده های به جان آمده و در پیشگاه تاریخ مسئولیم. کوتاهی و سستی ما در درک ضرورت عاجل امروز نابخشودنی است. توده های مردم و عناصر آگاه در داخل کشور هیچ نشانه ای از درک این ضرورت تاریخی از سوی رفقای خارج از کشور مشاهده نکرده اند. توده ی مردم، کارگران، زنان، دانشجویان، دانش آموزان و زحمتکشان در کارزار اند و متکی به تجارب خویش به پیش می روند و چه ما باشیم و چه نباشیم کار خود می کنند.

از تجربه شکست های مان پرچم و مشعلی فروزان بسازیم فرا راه انقلاب پیش رو.

 


 

دسته : اجتماعي, سياسي, مقالات رسیده

برچسب :

مقالات هیات تحریریه راهکار سوسیالیستی























آرشیو کلیپ و ویدئو راهکار سوسیالیستی

html> Ny sida 1