ما گروهی از سوسیالیست‌های ایران، باورمند به دگرگونی‌های بنیادین اجتماعی_اقتصادی برآنیم با ارایه بدیل سوسیالیستی برخاسته از گویه‌ی جمعی پویا، خلاق و بهم پیوسته و با درس آموزی از تجارب انقلابی تاریخ بشری در جهان و تاریخ معاصر جامعه ایرانی، راه حل های اساسی را از دل واقعیت‌ها، تعارضات و تضادهای طبقاتی موجود، کشف، ارائه و به کار بندیم.



مقاله برگزیده: انقلاب، جنگ و فرسایش طبقاتی – حسین اکبری

این یادداشت را تقدیم می‌کنم به شریفه محمدی کارگر مبارزی که اسیر بیعدالتی دستگاه  امنیتی _قضایی است و بر اساس اتهامات واهی و اثبات نشده، بدون شرایط عادلانه در یک دادگاه منصفانه  به اعدام محکوم شده و به رغم اظهارات وکیل‌ ایشان  مبتنی بر نبود دلایل کافی اثبات اتهام در تجدیدنظرخواهی این حکم ناعادلانه قطعیت یافته است. صدور حکم برائت و آزادی این کارگر شریف را خواهانم.

 


 

 

انقلاب، جنگ و فرسایش طبقاتی

حسین اکبری

این یادداشت را تقدیم می‌کنم به شریفه محمدی کارگر مبارزی که اسیر بیعدالتی دستگاه  امنیتی _ قضایی است و براساس اتهامات واهی و اثبات نشده، بدون شرایط عادلانه در یک دادگاه منصفانه  به اعدام محکوم شده و به رغم اظهارات وکیل‌ ایشان  مبتنی بر نبود دلایل کافیِ اثبات اتهام  در تجدیدنظرخواهی این حکم ناعادلانه قطعیت یافته است .صدور حکم برائت و آزادی این کارگر شریف را خواهانم.

مقدمه:
در جامعه ای زیست می‌کنیم که بهای مبارزه برای بهتر زیستن ، سرکوب و محدودیت‌های ناشی از قهر حاکمان بوده  و هنوز هم هست . قهری که بنیان های مبارزات حق طلبانه‌ی جمعی را هدف گرفته و آسیب های تاریخی به آن وارد کرده است، چندان که نه حزب سیاسی و نه سازمان های صنفی و طبقاتی و نه ساختار های مدنی واجتماعات مردمی به قانون‌مندی حق مبارزه برای نیل به آرمان های انسانی دست نیافته است و سنت های مبارزاتی  در این ساختار و بافتارها، پویایی تاریخی درون ماندگار نداشته اند. 

در نتیجه‌ی این سرکوبگری مداوم از سوی رژیم های خودکامه‌ی استبدادی، هرچند مبارزات خودپو و خودجوش هریک تاریخی ویژه دارند و در مقاطعی به اعتبار میانجی های موقّتی تداوم و تشابهاتی در عمل و شعار داشته اند؛  اما نتوانسته اند مازاد خود را به سازمان تبدیل کنند. در نتیجه مسیر جنبش های مبارزاتی در هر عرصه‌ای، همواره فاقد خط و مشی و برنامه ای عملیاتی است  و باز این صاحبان قدرت سیاسی اند  که توده های بی شکل و درمانده از ستم و نابرابری و استبداد را به کژراهه‌هایی آذین بندی شده هدایت می‌کنند. دیکتاتور دیروز مصلح اجتماعی امروز می‌شود و میراث خونبار تبار خود را چنان بزک می‌کند تا رویای بازگشت به دوران طلایی یکی  یا تمدن بزرگ دیگری  را با اندیشه‌های آزادیخواهانه و برابری طلبانه تاخت بزند. آیا راهی برای شکستن این دور باطل و تغییر این چرخه‌ی بیمار وجود دارد. برای پاسخ به این پرسش آنچه اهمیت دارد تغییر درنوع مناسبات تحمیلی از راه ایجاد انواع مشارکت های مردمی برای مبارزه با انواع تبعیض‌های موجود است. از آنجا که سوژه موردبحث ما طبقه کارگر و فرودستان است ؛ رویکرد این یادداشت نیز به این سوژگی توجه دارد .

فرسایش طبقه کارگر
پیش از انقلاب بهمن و اوج‌گیری مبارزه ضدِسلطنتی، طبقه کارگر ایران با همه‌ ی توانمندی بالقوه و ظرفیت های مبارزاتی به میدان درآمد و جریان های سیاسی ضدِسطنتی به نسبت های گوناگون از این انرژی به میدان آمده بهره‌مند شدند  و بیش از همه این روحانیت با حمایت بازار بود که از این پتانسیل سود برد و نشانگان آن پس از انقلاب بهمن 1357 پیروزی و سرگردگی این دو نیرو زیر رهبری روحانیت بود و اگر به درستی به پیامدها و رخدادهای پس از انقلاب بنگریم آنچه به تدریج و گاه به تعجیل نصیب طبقه کارگر ایران شد؛ روند فرسایش روحیه و توان انقلابی این طبقه بود که  ابتدا با نفی و حذفِ سازمان‌های موجود طبقاتی‌‌اش، از شوراهاو سندیکاهای کارگری و سپس سرکوب مدافعان سیاسی آن از احزاب و سازمان‌ها و درگام نهایی شکستن مقاومت کارگران درحنبش قانون کار درشرایط ویژه جنگ هشت‌ساله و تصویب قانونِ‌کاری که تابعیت سازمانی این طبقه را با ابلاغ  آن مصوبه‌ در 1369 قطعیت داد
.

بی تردید  جنگ هشت ساله بزرگترین تاثیر را در فرسایش طبقه کارگر ایران داشت . طی یادداشت‌ زمان توطئه پنداریِ جنبش کارگری برای فریب افکار عمومی به سر رسیده است. “ *  به تفصیل به آن پرداخته ام . این جنگ نکبت بار علاوه بر حدود 200 هزار کشته  هزاران هزار مجروح و جانباز جسمی و شیمیایی . هزاران مفقود الاثر از طبقه کارگر و زحمتکشان ایران گرفت . و ضمن آن بسیاری از همین زحمتکشان را پس از جنگ به خدمت منویات سرمایه داری ایران درآورد تا با دادن امتیازات ناچیز عاملیت  فرسایش در طبقه کارگر ایران را لاپوشانی و از قربانیان جنگ نیز علیه طبقه‌ی خودشان بهره بردای کند.

  در یادداشت مورد اشاره  نشان داده شد ه است که سرمایه داری ایران پس از انقلاب بهمن 1357 چگونه با استفاده ازمجموعه شرایط فراهم آمده از جنگ ؛ همه‌ی امکانات مبارزه و کنشِ مطالباتی را از کارگران گرفت و این طبقه فعالِ شرایط پیشاانقلاب را، به یک طبقه درخود، نابه‌سامان، سرخورده و مطیع پس از انقلاب تبدیل کرد. این فرسایش طبقاتی با سلسله اقدامات حکومتی در برابر کارگران تکمیل شد. پیش در آمد این تابعیت،  استفاده از قانون شوراها و آیین نامه تشکیل شوراهای اسلامی کار به عنوان تنها تشکل مجاز برای کارگران بود که با تصویب و اجرای قانون کار مصوب 1369 طی فرایندهای سیاسی در حکومت و جابه جایی قدرت دولت بین جناح های حکومتی دو شکل دیگر این تابعیت ( تشکیل انجمن‌های صنفی کارگری و انتخاب نماینده کارگر) نیز به اجرا درآمد.  این شکل باز تولید نیروی کار در دوره ‌ی انحصار قدرت بوسیله گرایش به اصطلاح “سازندگی” با پیشبرد تعدیل ساختاری نئولیبرالی و آغاز مقررات‌زدایی به ویژه در روابط کار تا پیش از انتخابات دوم خرداد 1376 ادامه یافت . آنچه فرسایش طبقاتی را ویژه می‌کرد، فاصله‌گیری کارگران و به تبع آن شکاف بین‌النسلی  و عدم انتقال تجارب مبارزاتی تاریخی بود.

 پس از دوم خرداد 1376  و شوک ناشی از آن انتخابات با مضمون “نه بزرگ”  فرصتی برای یادآوری و آموزش سازمان‌پذیری برای خروج از این فرسایش طبقاتی فراهم آمد. اما علیرغم تنفس ایجاد شده‌ی ناشی از این فرایندهای سیاسی بار دیگر به شکلی دیگر ابزار سرکوب به پایداری این فرسایش طبقاتی یاری رساند و ماحصل آن فراوانی بگیر و ببندهای فعالان و مبارزان کارگری و سرکوب دوباره نطفه های شکل یافته سازمان های کارگری از دهه هشتاد تا کنون بوده است تا دلایل این فرسایش باقی بماند و هیچ خطری از ناحیه سازمان‌پذیری طبقه‌ی کارگر ایران، منافع بی حّد و حساب انواع گرایشات در سرمایه داری حاکم را تهدید نکند.

فرسایش قدرت سرمایه در ایران
در برابر این وضعیت  نمایندگان طبقه‌ی حاکم در قدرت به دلایل بسیاری  از جمله اقتدارگرایی ایدئولوژیک در چارچوب مناسبات سرمایه جهانی به قصد بازتعریف جایگاه خود در سیاست و مناسبات بین المللی در مسیری افتاد که با بخش هایی از سرمایه جهانی دچار تعارض منافع شد و با بخش هایی نیز به نزدیکی های مصلحتی برای حفظ قدرت سیاسی که اهم واجبات بود؛ نزدیک شد .  نظام سیاسی حاکم با برخورداری از روابط ایجاد شده در منطقه به قصد  گسترش عمق استراتژیک خود در همه‌ی میدان های سیاسی ، نظامی و امنیتی به عنوان دولتی با ویژگی اخلال گرانه در مناسبات منطقه ای و جهانی شناخته و معرفی شد تا آنجا که با ستیزه جویی در قبال رقبای قدرتمند خود، بصورت پنهان یا آشکار، مستقیم یا غیر مستقیم، حمایتی یا گونه ای از دخالت‌گری  پا به عرضه‌ی جنگی منطقه ای گذارد . این پروسه  با دخالت در امور سوریه آعاز و با در غلطیدن به فاجعه غزه  پس از حمله ‌ی حماس با اسرائیل در اکتبر 2023 و رخدادهای پس از آن، نتیجه ای نامطلوب برای ادامه حکمرانی‌اش به بار آورد . نتیجه علاوه برعریان شدن فرسایش ناآشکار طبقاتی در هیات حاکمه با بحران سیاست منطقه ای حاکمیت و ارزیابی ضعف های موجود در جمهوری اسلامی از سوی اسرائیل و امریکا، موجب تحمیل جنگ په ایران شد. تهاجمی سنگین دراین جنگ تجاوزکارانه‌ با ترکیبی از حمله هوایی موشکی و پهبادی ؛ ترورهای گسترده درسطوح بالا از فرماندهان نظامی تا دانشمندان  و در نهایت کشتار مردم بیدفاع در زندان، خیابان و مناطق مسکونی ، بهمراه جنگ روانی شدید از سوی دشمن  موجب  تلفات سنگین  در این جنگ دوازده روزه گردید. گرچه  این جنگ تا کنون به فروپاشی نظام سیاسی در ایران منجر نگردیده و خوشبختانه با آتش بسی هرچند شکننده همراه است اما حاصل انکار نشدنی آن فرسایش در نظم سیاسی حاکم و به تبع آن فرسایش سرمایه داری در ایران  است .

نتایج این فرسایش در دولت سرمایه داری ایران با شاخص‌های بسیار عریانی خود نمایی می‌کند. این شاخص‌ها بطور خلاصه عبارتند از :

  • کمبودهای جدی در تامین آب و انرژی که با ناترازی در بحران آب از سال‌ها پیش نمود هایی داشته است و امروز با تاثیرات بیشتر از خشک سالی و سوء مدیریت در این حوزه موجبات بحران تولید در صنایع آب بر، تعطیلی واحدها و اخراج کارگران گردیده است .
  • کمبود برق که منجر به عدم خدمت رسانی بهنگام  به صنایع که حاصل آن  بازهم رکود و تعطیلی تولید و اخراج  و بیکاری بیشتر است .
  • تعطیلی های گسترده به واسطه این کمبودها  که علاوه بر افزایش نا امنی روانی مردم ، گرایش به فرار سرمایه و نیروی کار را افزایش داده است .
  • افزایش گرانی و رشد تورم نسبت به پیش از جنگ 12 روزه که سطح معینی از تاثیرجنگ را برفرسایش سرمایه‌داری ایران نشان می‌دهد . همراه با آن افت چشم گیر ارزش واحد پول ملی و افزایش نرخ دلار را موجب گردیده است .
  • تشدید تحریم های اقتصادی از سوی دولت های غربی و اروپایی و از سوی دیگر ناتوانی و ضعف مدیریت نظام افتصادی در برقراری سطحی از مناسبات اقتصادی بدیل با کشور های همسایه و منطقه
  • افزایش ناامنی شغلی و اجتماعی برای کارگران در حین جنگ دوازذه روزه و اخراج بیشماری از کارگران دربخش های صنایع و خدمات  که متاسفانه  هیچ کوششی از سوی وزارت کار و یا تشکل های زرد برای برآورد مشخصی از این اخراج ها اعلام نشده و هیچ کوششی هم برای پوشش بیمه بیکاری نیروی‌های کار دیده نشده است .
  • کاهش نرخ مزد برای کارگران اخراجی که در دوره جنگ 12 روزه از کار اخراج شده و دوباره به کار دعوت شده بودند. این ترفند کارفرمایان با وجود بیکاری ناشی از تاثیرات وضع موجود بر تولید و خدمات و نیاز کارگران بیکار موثر افتاده است .
  • بی توجهی وزارت کار به عنوان مدیریت ارشد بر سازمان تامین اجتماعی در پرداخت مطالبات معوقه بارنشستگان و همچنین بی توجهی مفرط دولت و مجلس شورای اسلامی به اعتراضات نیروهای شاغل و بازنشسته به دولتی کردن بانک رفاه و واگذاری های غیرقانونی در مجموعه شستا به عنوان منابع درآمدی سازمان تامین اجتماعی .
  • ه همه‌ی تاثیرات منفی اقتصادی بر زندگی مردم ، شیوه های نادرست و ناروای حکومت با کارگران و زحمتکشان را می‌توان افزود . به هر میزان که به سرمایه داران مفسد و متخلف همچون بابک زنجانی ها و آقازاده های نفت فروش رانت و اختیار دارده می‌شود در مقابل برای کارگران و زحمتکشان با اتهامات واهی احکام غیر عادلانه زندان و اعدام و اخراج صادر می شود . نا امنی شغلی، قضایی و سایر محدودیت های اجتماعی  کارگران در صنایع و خدمات و از جمله معلمان در آموزش و پرورش را هر روز بیشتر تهدید  می کند .

این ها نشان می‌دهد که جنگ 12 روزه علاوه برآنچه گفته شد ، علاوه بر تاثیرات عمیق و ناگوار بر زندگی مردم، طبقه‌ی کارگر ایران و لایه‌های نابرخوردار  “طبقه متوسط” و همچنین توده وسیع محرومان،فروردستان، حاشیه نشینان و مردم مناطق محروم کشور به حنگی  برای بقا کشیده شده اند.

 سلب مهمترین امکانات زیستی به دلیل بحران پس از جنگ، روند روبه افرایش بیکاری ناشی از همین شرایط و فقر دامن‌گستری که ریشه در سرکوب مزدی دارد، فلاکت اقتصادی حاصل مجموع تورم و بیکاری فزاینده ، عملا طبقه کارگر را در موضع جنگی نابرابر با چشم انداز و افقی تاریک و سیاه قرار داده است.

چاره چیست؟
طبقه کارگر و سایر زحمتکشان  برای برون رفت از این وضعیت هم باید از فرسودگی ناشی از بی سازمانی و بیصدایی حاصل از شرایط پس از انقلاب بهمن و جنگ هشت ساله و موقعیت های پی در پی ناگوارِ دیگر ، با مبارزه ای آگاهانه خلاصی یابد و هم در شرایط فرسایش طبقاتی حاصل از ورشکستگی سیاسی _ اقتصادی نظام سیاسی حاکم ، بتواند شرایطی را در این وضعیت حاد و پیچیده برای خود رقم زند تا به  آنچه  پس از انقلاب بهمن دچارشده بود؛ دوباره دچار نگردد . به بیان دیگر هم باید با فرسودگی طبقاتی خود مبارزه کند و خود را با دستیابی به همبستگی آگاهانه‌ی طبقاتی توانمند سازد و از طبقه ای در خود به طبقه ای برای خود ارتقاء پیدا کند  و هم با استفاده از این توانمندی و ایجاد توانمندی لازم برای مشارکت در مدیریت اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی ایران آینده ، هستی و زندگی خود و میهن خود را از این بحرانی که طبقه سرمایه داری حاکم رقم زده است، برهاند و برویرانه های ناشی از سیاست های خانمانسوز زندگی را بنا کند.

 ————————————— 

*یادداشت مکمل:زمان توطئه پنداریِ جنبش کارگری برای فریب افکار عمومی به سر رسیده است. “

 ————————————— 

منبع: وبلاگ کار در ایران

دسته : اجتماعي, سياسي, مقالات برگزيده

برچسب :

مقالات هیات تحریریه راهکار سوسیالیستی






























آرشیو کلیپ و ویدئو راهکار سوسیالیستی

html> Ny sida 1