ما گروهی از سوسیالیستهای ایران، باورمند به دگرگونیهای بنیادین اجتماعی_اقتصادی برآنیم با ارایه بدیل سوسیالیستی برخاسته از گویهی جمعی پویا، خلاق و بهم پیوسته و با درس آموزی از تجارب انقلابی تاریخ بشری در جهان و تاریخ معاصر جامعه ایرانی، راه حل های اساسی را از دل واقعیتها، تعارضات و تضادهای طبقاتی موجود، کشف، ارائه و به کار بندیم.
تصاویر دلخراش روی هم انباشته کشته شدگان و زخمی های این واقعه بسیار دردناک است. اغلب این پناهجویان جوانانی هستند که حاضر شده اند برای رسیدن به خاک اروپا از جان نیز بگذرند.امید, آرزو و آینده ای روشن و انسانی انگیزه ای است که آنها حاضرند چنین هزینه گزافی را برایش بپردازند
مقدمهای بر ترجمهی «یادداشتهای زندان گرامشی» در مورد کتاب بوخارین
امروز یادداشتهای گرامشی در مورد اثر بوخارین صرفنظر از نیت گرامشی و محدودیتهای دریافت او منجمله عدم بررسی کارکرد تاریخی از ریختافتادگی مارکسیسم در روسیه و تبدیل آنان به یک ایدئولوژی توتالیتر یا مارکسیسمی بدون مارکس، بویژه بدون دیالکتیک، که در زیر در بخش جداگانهای به آن تحت عنوان محدودیت گرامشی پرداخته خواهد شد، از دو جهت اهمیت دارند: الف) برای فهم مارکسیسم گرامشی. ب) برای نقد مارکسیسم روسی به مثابه بنیاد نظریهی موید سلطه در روسیه (و گسست از آن) در روند فعلی، یعنی روند بازشناسی مارکس و مارکسیسم در قرن حاضر به عنوان نظریهی انتقادی اهمیت ویژهای دارند.
در این نوشته سعی میشود تا بر بعضی از نکات مورد اختلاف در برخورد با مسئلهی امپریالیسم تامل شود. نوشته حاضر به خاطر طولانی بودن به دو قسمت تقسیم شده است. قسمت اول آن به طرح چند موضوع در تئوریهای مارکسیستی از امپریالیسم که موجب شکاف در جنبش کارگری شده است، میپردازد. قسمت دوم این نوشته به طور خیلی مختصر به بررسی تئوریهای مختلف امپریالیسم در طی یک قرن گذشته خواهد پرداخت.
هرگونه همکاری دولتهای سوئد و فنلاند با حکومت جنگطلب و اشغالگر و فاشیستی ترکیه و محدود کردن اپوزیسیون آن کشور و یا به درخواست حکومت ترکیه در لیست سیاه قرار دادن فعالین سیاسی و فرهنگی دو تابعیتی که از روژاوا و ترکیه و ایران بهعنوان پناهنده سیاسی به این کشورها آمده و هماکنون تبعه سوئد و فنلاند هستند و یا دادن جواب منفی به کسانی که درخواست پناهندگی کردهاند علنا شراکت در سیاستهای فاشیستی و غیرانسانی ترکیه است و باید شدیدا محکوم گردد!
آیا مسئولیت احیای تبلیغات فاشیستی و نازیسی در اوکراین می تواند یک طرفه باشد؟ آیا بورژوازی روسیه مسئول این نیست؟ آیا حزب کمونیست فدراسیون روسیه چیزی در این مورد نمی داند؟ حزب کمونیست روسیه متوجه انتی کمونیسم اکراینی هست، طوری که ان را “مقامات فاشیستی” توصیف می کند، اما به انتی کمونیسمی که در صدای رسمی روسیه فوران می زند، و به آنچه از حنجره رئیس جمهور پوتین که در نخستین سخنرانی وی در قبل از آغاز عملیات نظامی به گوش رسید، هیچ توجهی ندارد
با فروپاشی سوسیالیسم واقعاً موجود در پایان قرن بیستم که چیزی جز سرمایهداری دولتی و استبداد نبود و با افول سوسیالدموکراسی که چیزی جز مدیریتِ اجتماعی نظم موجود نیست، امروزه نظریه و عمل رهاییخواهی، در گسست از چپِ سنتی، اقتدارگرا و توتالیتر، بیش از پیش چون ضرورت مطرح میشود. اما بهرغم شکستهای جنبش سوسیالیستی و انقلابی در درازای تاریخ گذشته، که گاه فاجعهبار بوده است، ایده و عمل رهاییخواهی در برابری و آزادی را امروزه، در عصر سرمایهداری جهانیشده، دیکتاتوریها، دینسالاریها و سلطههای گوناگون، باید با نیرو و ارادهای تمام ادامه داد و در میدانهای مختلف مبارزات جمعی به پیشراند. در پیکار سوژههای اجتماعی برای در دست گرفتنِ مستقلانه «امر مشترک»، فلسفهی برابریطلب و رهاییخواهِ ژاک رانسیِر، با نگاه ویژهاش بر اوضاع زمانهی ما، میتواند به یاری ما آید.
در این وبینار عتیق اروند، نویسنده و پژوهشگر تاریخ افغانستان با توجه به وضعیت طبقه کارگر، نگاهی مقدماتی و کلی بر اقتصاد سیاسی افغانستان در قرن چهاردهم شمسی انداخت.
در یک قرن گذشته روسیه نه یکبار بلکه چند بار جهان را به لرزه درآورده است. فقط انقلاب اکتبر نبود که دنیا را تکان داد بلکه مقاومت دلیرانه مردم اتحاد شوروی در برابر فاشیسم، و در نهایت نقش محوری آن کشور در پیروزی بر فاشیسم، موجب ریزش اشک شادی بسیاری شد. از سوی دیگر انقلاب اکتبر که پیروزی نهایی آن با سالها جنگ و مبارزه با مخالفین داخلی و خارجی همراه شد، بدون شلیک یک تیر و با سرعتی حیرتآور به پایان رسید. اگرچه این عقبگرد در ظاهر بدون خونریزی بود اما در عمل موجب مرگ زودرس بسیاری گشت. و در نهایت، صاحبان کنونی کرملین با حمله به اوکراین، جهان را در آستانه یک جنگ جهانی دیگر قرار داده است. این «حرکت آخر» مباحث زیادی را در مورد ماهیت طبقه حاکم کنونی روسیه دامن زده است.
برای مقابله با فاشیسم درون اوکراین باید جنبش کارگری و چپ این کشور را تقویت کرد و فعالیتهای فاشیستها را افشا کرد. آنچه از تجاوز نظامی روسیه در ارتباط با فاشیستهای اوکراین حاصل شده است، برکشیده شدن آنها به سطح «قهرمانان ملی» است که در قالب گردانهایی در برابر روسها ایستاده و از میهن دفاع میکنند. همچنان که این جنگ باعث تقویت چهرهی امپریالیسم آمریکا به عنوان نیرویی دموکراسیخواه و مدافع حقوق بشر شد، فاشیستها را هم در هیأت میهنپرستانی جان بر کف ارتقا داد و در عمل موقعیت جنبش چپ -چه در اوکراین و چه در سطح جهانی- بیش از پیش تضعیف شد.
پرسش اینجاست: چه چیز سبب این جنگهای بیپایان شده است؟ چگونه است که مبارزات دموکراتیک و عدالت خواهانه و به حق مردم کشورهای مختلف تبدیل به جنگ های نیابتی میان قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای می گردد؟ از زمان پایان جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد میان دو ابرقدرت آمریکا و شوروی، جنگ های نیابتی به چند دلیل به پدیده ای مرسوم در روابط بین الملل تبدیل شده است. مهم ترین دلیل، ترس از درگیری های مستقیم میان ابر قدرت ها ست. چرا که درگیری مستقیم میان دو ابرقدرت بالقوه می تواند به یک جنگ هسته ای بیانجامد و نه تنها طرفین درگیر، بلکه تمام جامعه انسانی بر روی زمین را بکلی نابود کند.
کارگران آمازون در استاتن آیلند به مهمترین پیروزی کارگری در ایالات متحده از دهه ۱۹۳۰ دست یافتند. اما چگونه؟ پس از چندین دهه افول اتحادیهها، کارگران شرکت آمازون در استاتنآیلند با رای دادن به تشکیل اتحادیه آمازون و برنده شدن در رایگیری به مهمترین پیروزی کارگری در ایالات متحده از دهه ۱۹۳۰ دست یافتند.
ما ضمن محکومیت شدید اقدامات و زمینه سازی قضائی دولت بریتانیا برای هموار ساختن تحویل آسانژ به مقامات آمریکایی از تمامی نهادهای حقوق بشر و مدافعان آزادی بیان میخواهیم که در برابر دیپورت وی سکوت نکنند.
در دومین سال خاموشی رفیق فریبرز رئيسدانا یادش را گرامی بداریم
بگذارید ازجنگ اوکراین شروع کنیم: بسیاری معتقدند که اگر رئیسدانا زنده بود حتما با حساسیتهایی که نسبت به خطر امپریالیسم (و در صدر آن آمریکا) داشت، بانی جنگ را ناتو میدانست و از اقدام روسیه ذیل عنوان «جنگ پیشگیرانه علیه فاشیسم و امپریالیسم» یاد میکرد. او زنده نیست و ما تنها میتوانیم با کنار هم گذاشتن دیگر مواضع و منش سیاسیاش نسبت به فهم اظهارنظر فرضیاش اقدام کنیم.
اگر جنگ روسیه با اوکراین موجب اتحاد درونی نهادهایی چون ناتو گشته است، در مقابل آن نه فقط باعث انشقاق در میان چپ بلکه همه نیروهای صلحطلب نیز شده است. در شرایط کنونی هدف همه نیروهای مترقی باید پایان دادن هر چه سریعتر به این جنگ خانمانسوز و تلاش برای گسترش جنبش صلح باشد. اگر قرار است باریکادی ساخته شود، آن نه در میدان جنگ و برای از کار انداختن توپ و تانکها بلکه در خیابانها و در اعتراض به فرستادن توپ و تانک به میدان جنگ است
جنگ اوکراین نه اولین و نه آخرین اتفاق از این نوع جنگ های ارتجاعی در جهان امپریالیستی ست. اما این بمعنای آن نیست که تمام قد نایستیم و حمله روسیه به اوکراین را بی هر نوع اما و اگری محکوم کنیم. اما نه به جنگ، نه به زیر پا گذاشتن مرزهای پذیرفته شده بین المللی و نه به بمباران خانه ها و بیمارستان ها و مدارس بدان معنا نیست که به مهندسی این جنگ از سوی سردمداران سرمایه جهانی در آن سوی این تخاصم چشم ببندیم و به این بصیرت نرسیم که ترس اروپا و امریکا از پیروزی پوتین در اواکراین چیست. و آن ها چه نقش و سهمی در این جنگ و ویرانی و کشتار دارند و چه خواب هایی برای روسیه دیده اند
مانند تمامی جنگها در طول تاریخ، این جنگ همهی ما را به دو قطب موافق و مخالفت تقسیم میکند. تبلیغات کرملین تلاش میکند ما را متقاعد کند که ملت در پشت دولت متحد شده است – و این مرتدان اسفبار، لیبرالهای غربگرا و مزدوران دشمناند که صلح میخواهند. این دروغ محض است.
در همین چند روزی که از جنگ مهیب روسیه علیه اکرائین گذشته است چندین اتحادیه و تشکل کارگری با صدور بیانیه دست به موضعگیری زدهاند. در این متن بیانیه ها و اطلاعیه هایی از سندیکاهای کارگری در اوکراین، روسیه، بلاروس و لهستان که بر همسبتگی بین المللی کارگران تاکید می کنند و همچنین بیانیه ی شبکه بینالمللی سندیکایی همبستگی و مبارزه را می خوانید
دفاع ایدئولوژیک از جنگ، خصلت توده سست برف را دارد که به شکل بهمن ناگزیر از فرو ریختن است. هر چند در مسیر خود خرابی و نابودی موجودات را رقم میزند، اما پایان عظمتی است که بر پایه ی سستی بنا شده است. این سستی و بی پایگی هر چند بخواهد بر سر منتقدش آوار شود؛ پیشتر سستی و فرو ریختن خود را اثبات می کند.
در سال 1999، در قلب اروپا، ناتو، ایالات متحده آمریکا، اتحادیه اروپا و متحدان آنها یوگسلاوی را بمباران کردند. امروز در سال 2022 روسیه در یک جنگ ناعادلانه و مخرب به اوکراین حمله کرد.
شهروندان ایالات متحده برای حمایت از مردم اوکراین و آن دسته از روس هایی که ما به درستی آنها را تحسین می کنیم، چه کاری می توانند انجام دهند؟ برای آنهایی که در خیابان ها هستند و به دلیل درخواست رسا از دولتشان برای توقف جنگ، خطر دستگیری و ضرب و شتم تهدیدشان می کند؟ زمانی که «در کنار ناتو می ایستیم» در کنار آنها نمی ایستیم. همان طور که مردم اوکراین از تجاوز روسیه رنج می برند، روزانه میلیون ها نفر در سراسر جهان از تجاوزات ایالات متحده رنج می برند
خواست پیوستن اوکراین به ناتو بهانهی روسیه بر حمله و اشغال کشور (و یا بخشهائی از آن) در جهت ایجاد یک منطقهی «بیطرف» در اطراف خود است. اوکراین امروز برای روسیه از یک نظر شبیه کوبای دیروز برای آمریکاست. در این راستا استدلال روسیه شبیه استدلال آمریکا در بحران کوبا (خلیج خوکها) در دوران کندی-خروشچف است که آمریکا استقرار موشکهای روسی را در همسایگی خود نمیپذیرفت. آمریکا اما بی وقفه سناریوی پیوستن اوکراین به ناتو را دنبال کرده است. چرا؟
با شگفتی بسیار شاهدیم که جنگ در اوکراین با حمله ی گازانبری بخش های غربی و اروپایی و شرقی جهان سرمایه و پیشقراولی روسیه پوتین در شرایطی پیش میرود که حزب کمونیست روسیه فدراتیو به رهبری گنادی ریوگانف یکی از آتش بیاران آن شده است و در کنار پوتین با فراهم سازی مقدمات سیاسی و دیپلماتیک آن به سود تهاجم قد برافراشته است و خودشیفتگانی نیز در ایران اعم از وابستگان به قدرت دولتی و به اصطلاح محور مقاومتی ها و بخش هایی از چپ اردوگاهی در کنار و به پشتیبانی از حزب برادر! علیه شعار “نه به جنگ” و “دفاع از صلح” را شعاری برخاسته از شیفتگی به غرب و پشیمانی از چپ بودن نمایش دهند!
سردبیر کانتر پانچ روز گذشته در مقالهای نوشت «رویارویی نئونازیها در اوکراین، رومانفهای نو در مسکو، توسعهطلبان ناتو در کشورهای غربی، شرکتهای نفت شل و انحصارات گاز طبیعی؛ اگر این وضعیت به جنگ جدیدی منتهی شود، جنگ جهانی اول در قیاس با آن جنگی شرافتمندانه است.»
وضعیت کنونی جهان دال بر یکی از بحرانیترین وضعیتهای جهان سرمایهداری از هنگام تکوین این نظام تا امروز است و حملهی نظامی پوتین به اوکراین یکی از نقطهعطفهای مهم تاریخی است.
سال هاست این امیدواری که مدعیان چپ بر خطاهای فاحشِ سیاسیِ گذشته خود بازنگری کنند، دیگر میرود تا به آرزو بدل شود. جهان امروز درگیر پیچیده ترین مناسبات امپریالیستی است و شعار “کارگران جهان متحد شوید” جز با تسلیح به آگاهی و دانش طبقاتی که مبتنی بر نفی هر گونه استثمار و ستم طبقاتی باشد و جز با خاموشاندن انواع جنگهای مرئی و نامرئی علیه کارگران و زحمتکشان همراه با کسب آزادی و دموکراسی برای طبقهی کارگر در جهان میسر نمیگردد. آنانکه با دفاع ایدئولوژیک جنگ و استثمار را بر جهان روا میدارند؛ بطور حتم دوست کارگران و زحمتکشان نخواهند بود.
این داستان کوتاه به وضعیت و زندگی زنان افغانستان میماند. زنان افغانستان هم به مثابهی کبوتران در قفس هستند که توسط ویروسی به نام بنیادگرایی و فرهنگی در طول تاریخ زندانی شده و در قفس افتادهاند. تا اندیشه و تفکر مضر مردان شکارچی تغییر نکند وضعیت هم تغییر نمیکند.
بلی، من بعد از نشست اسلو به کابل بازمیگردم. من خطر برگشت به افغانستان را بهتر از هر کسی در اینجا میشناسم. اما من و میلیونها زن جوان و پیر افغانستان مصمم هستیم از مقاومت و مبارزه ما برای «نان، کار و آزادی» دست نکشیم. من سخنانم را با پرسشی از نماینده وزارت خارجه امریکا، آقای تام ویست به پایان میرسانم. آقا، بیست سال پیش، ما از ناگزیری که خود در آن مقصر نبودیم، به دنیا اعتماد کردیم. خود را به جای یک پدر از افغانستان قرار بدهید. با وضعیتی که پدیده آوردهاید، میتوانید به دخترتان توصیه کنید، به دنیا اعتماد کند؟
من هدا خموش استم. زنی از میان میلیونها زن افغانستانی که هیچ گروه و جناح سیاسی دیگری را نمایندگی نمیکنم، با تجربهی دست اول از زندگی پنج ماه و هشت روز زیر سلطهی مستقیم طالبان، بنا به دعوت دولت ناروی با دل ناخواسته آمدهام تا پیام زنان معترض در خیابانهای افغانستان بر ضد سرکوب و ترور که جهان مقصر درجه یک آن است را برسانم؛ زنی که از زیرسایه شلاق و گلوله تا اینجا زنده رسیدهام.
تا زمانی که رئیس جمهور تمایلی به کنار گذاشتن الگوی اساسی نظربایف – یعنی کشور پساشوروی استبدادی که رأس اقتصادش تحت سلطهی سرمایهی خارجی است – نداشته باشد، چرخههای جدید مقاومت پدیدار خواهد شد.
تا زمانی که اتحاد جماهیر شوروی برقرار بود در سالگرد مرگ لنین در ۲۱ ژانویه، سخنرانیها و یادبودهایی در هر گوشه ی این کشور پهناور برگزار می شد. اما کاری را که ساکنان یک روستای ازبکی به همین مناسبت انجام دادند، برتولت برشت را چنان برانگیخت که آن را در یک قطعه شعر جاودانه کرد.
از طالبان متنفرم
آنها به جنگ «بلی» میگویند و مخالف هرگونه صلح در افغانستان است؛ گروهی که منافعاش در جنگ باشد، هرگز بخاطر صلح کاری نمیکند. آنها نوکر سرسخت «امپریالیزم» هستند. آنها میگویند جنگ را بخاطر «خدا، دین، پیامبر و شریعت اسلامی» به راه انداختند، ولی در جنگ دینی طالبان، مردم فقیر و زحمتکش باید جانشان را از دست بدهند. آنها به جنگ «بلی» میگویند چون در جنگ دینی آنها زنان، کودکان و اقلیتهای مذهبی و قومی را قتل عام میکنند. آنها خواهان «امارت اسلامی» هستند؛ کُشتار در قالب ساختار.
«بدون کشاورز، بدون غذا»، «هند کشاورزان خود را میکشد»، «قاتل دموکراسی در هند»، «صورت حسابهای مزرعه را به خاطر بیاورید»، «سلام مادر زمین»، «دشمن کشاورز نارندرا مودی»، «زنده باد انقلاب»،«مهم نیست که شما چه کاری انجام دهید، ما به جلو حرکت خواهیم کرد» و….
علت ریشهای بسیجهای تودهای مردم که در قزاقستان رخ داد در مشکلات عظیم اجتماعی و اقتصادی نهفته است که احیا سرمایهداری در کشور سبب آن برای مردم بوده است. میلیونها نفر با دستمزدهای بسیار اندک و مستمری زندگی میکنند، میلیونها نفر بیکارند، دیگران برای دریافت دستمزد ناگزیر به سفر به بخش داخلی کشور یا به روسیه میشوند. میلیونها جوان، در کشوری که میانگین دستمزد در آن پایین است، نسبت به آیندهی خود که تیره به نظر میرسد ناامیدند.
معضل دیگری که در بررسی ریشههای قیام در قزاقستان باید درنظر گرفت، حاکمیت مطلقهی آن است. سالها دولت هزینهی هنگفتی را صرف دستگاههای امنیتی خود کرده است. هر مخالفت و انتقادی از سوی حکومت سرکوب میشود و با ارعاب، زندان و … روبهروست. هیچ اپوزیسیونی در این کشور وجود ندارد. دستگاه حکومتی به طور کامل همه را سرکوب کرده است.
جنبش سوسیالیستی قزاقستان با انتشار بیانیه ای درباره اعتراضات گسترده در این کشور خواستار همبستگی بین المللی با تظاهرکنندگان، خروج نظامیان از شهرها، استعفای همه مقامات حکومتی این کشور، آزادی همه زندانیان سیاسی و بازداشت شدگان، قانونی شدن حزب کمونیست و اتحادیه های کارگری، و همچنین ملی شدن کل صنایع استخراجی و بزرگ شده است.
در این یادداشت میخواهم توجه شما را به توزیع درآمد در روسیه جلب کنم. در پیوند با روسیه آماری که توانستم دانلود کنم از سال 1961 شروع شده و به سال 2021 ختم میشود. آمارهایی که میتوان دانلود کرد، سهم یکدرصدیها، 10درصدیها و 50 درصد پایینی جامعه را به دست میدهد.
اشرف غنی رئیسجمهور سرسپردهی افغانستان، قبل از اینکه ۱۶۹ میلیون دلار را بدزد و با رسوایی از کشور فروشکستهاش فرار کند، در دانشگاههای نخبهی آمریکا شکل گرفت، به او تابعیت آمریکایی داده شد، در بانک جهانی در زمینهی اقتصاد نولیبرالی تربیت یافت، در رسانهها بهعنوان تکنوکرات «فسادناپذیر» تجلیل شد، و اندیشکدههای پرقدرت واشنگتن مانند شورای آتلانتیک او را مدیریت کردند، و به خاطر کتابش «بازسازی کشورهای فروشکسته» به او جوایزی داده شد.
ترانه «خلق متحد» توسط سرخیو اورتگا، آهنگساز شیلیایی ساخته شد و نخستین بار توسط ویکتور خارا در یک کنسرت اجرا شد. پس از کودتای پینوشه و سقوط دولت آلنده، خواندن این سرود در شیلی ممنوع شد.
اورهان پاموک اکنون نیز به دلیل «توهین» به مصطفی کمال آتاتورک، بنیانگذار ترکیه مدرن و تمسخر پرچم ترکیه در رمان جدیدش «شبهای طاعون» مورد بازخواست قرار گرفته است.
به دنبال بازداشت شماری از وزرای دولت سودان، برخی نیروهای نظامی ناشناس، خانه عبدالله حمدوک، نخستوزیر این کشور را محاصره کرده و او را تحت بازداشت خانگی قرار دادند.
تنها چند روز پس از آغاز تحصن برای بازگشت به حکومت نظامی، صدها هزار تظاهرکنندهی سودانی به خیابانهای خارطوم، پایتخت این کشور و دیگر شهرهای بزرگ آن آمدهاند و خواستار حکومت کامل غیرنظامیان شدند.
مرگ شاید برای پناهجویان این کامیون و یا مینی بوس بهتر از بازگشت به کابوس وحشتناکی بوده است که آنها را ناچار به ترک زندگی و وطن خود کرده است! و سالهاست که این آوارگان ابزار فشار دولت ها و حکومت هایی شده اند که حتی دیگر به قوانین بین المللی و شناخته شده حقوق آنها نیز بی تفاوت هستند و آنها را لغو می کنند. سالهاست که دنیای سرمایه داری با خشونت هر چه تمامتر از سویی به تخریب خانه و کاشانه آنها از طریق جنگ و بحران سازی و غارت هست و نیست آنها می پردازد و از سوی دیگر با آوارگان جنگی و شرایط مرگبار اقتصادی ایجاد شده که دلیل مهاجرت و فرار آنهاست اینگونه مواجهه میکند.
جنگی که سازمان ملل آن را بزرگترین بحران انسانی در جهان مینامد هنوز در یمن ادامه دارد. کشوری که سخنگوی یونیسف آن را دشوارترین مکان جهان برای کودکبودن مینامد هنوز عرصه زورآزمایی ایران و عربستان است، آن هم بدون چشماندازی برای صلح.
بحران انسانی در کابل و مرزهای خروجی کشور افغانستان همچنان موجود و تشدید میشود. وظیفه همه ماست که برای رهایی جامعه آگاه و مترقی, مبارزان و زنان مبارز و حقوق کودکان کوشش ورزیم. در همین رابطه سایت گزارشگران فراخوانی داد که لینک آنرا در زیر می بینید و به دو زبان انگلیسی و فرانسه نیز ترجمه شده است.
محمد جواد سلطانی استاد دانشگاه ابن سینا در کابل است. سلطانی جامعه شناسی درس میدهد و یکی از سرشناسترین چهرههای دانشگاهی افغانستان در سالهای اخیراست. پایه و اساس نظریاتِ او بر این نکته استوار است که: در افغانستان، غلبه ی دین و باور های سنتی و کهن بر همه ی امور، نفوذِ برتری طلبی ی قومی، سرکوبِ مبارزاتِ برابری طلبانه ی زنان، هم در ساختارِهای حکومتی و هم در جامعه، نقش تعیین کننده ای دارند و به فلج جامعه و توقفِ ترقی ی اجتماعی و روابط مدرن منجر شده اند.
آه، آری
آشکارا میگویم،
این وطن برای من هرگز وطن نبود،
با وصف این سوگند یاد میکنم که وطن من، خواهد بود!
رویای آن
همچون بذری جاودانه
در اعماق جان من نهفته است.
ما مردم میباید
سرزمینمان، معادنمان، گیاهانمان، رودخانههامان،
کوهستانها و دشتهای بیپایانمان را آزاد کنیم:
همه جا را، سراسر گسترهی این ایالات سرسبز بزرگ را ــ
و بار دیگر وطن را بسازیم!
این تاریخ تراژدی چپ در افغانستان است که امروز «طالبان» را بدل به آلترناتیو کرده و هر شکلی از نیروی چپ به عنوان راهکار در فضای عمومی افغانستان غایب است. امروز را میتوان پایان دور دیگری از تاریخ افغانستان دانست و فراتر از دلایل رایج و روشنِ تراژدی استیلای مجدد طالبان بر آن، به سراغ ریشهها رفت و مازادهایی را برای گشایش بنبست راهکاری سوسیالیستی برای آن احضار کرد.
افغانستان آزمایشگاه قدرتهای جهانی از شوروی تا آمریکا و پاکستان و جمهوری اسلامی شد تا این مردم ۴۰ سال گذشته روزی عاری از بمبگذاری و جنگ و فساد حکومتی به خود نبینند و تلاشها برای برکشیدن جامعهی سیاسی افغانستان هر بار محکوم به آغاز از نقطهی صفر شود.
آنان که بی هیچ ترسی در برابر حملهی طالبان ایستادهاند. زنان و مردانی که جانشان را فدا میکنند تا در برابر این دژخیمان ایستادگی کنند. آنانی که سنگر به سنگر، کوچه به کوچه، خانه به خانه می جنگند تا بلکه نوری باشند در این روزگار سیاه
من این جهان را نمیفهمم. این سکوت را نمیفهمم. من ایستادهام و برای کشورم میجنگم، اما تنها نمیتوانم. من به متحدانی مانند شما نیاز دارم. لطفاً به ما کمک کنید تا دنیا به آنچه که بر ما می گذرد اهمیت دهد. لطفاً با اطلاع رسانی توسط مهمترین رسانه کشور خود در مورد آنچه در افغانستان در جریان است، به ما کمک کنید.
اعتصاب توسط ائتلافی از جنبشهای کارگران و کشاورزان ، با ۱۰ کنفدراسیون متشکل از بیش از ۲۰۰ گروه کشاورز در سراسر هند، سازمان یافته است. ادامه مطلب را بخوانيد »
تحلیل نوشته پیش رو آنست که سیاستهای نئولیبرالی مانند سیاستهای ریاضت اقتصادی (با کاهش قابل توجه [بودجه] سیاستهای اجتماعی از جمله مراقبتهای پزشکی و خدمات درمانی) و خصوصیسازی خدمات بهداشتی چگونه ظرفیت پاسخگویی دولتها به شیوع ویروس کرونا را در ایتالیا، اسپانیا و آمریکا تضعیف کرده است. ادامه مطلب را بخوانيد »
سلامی از قلب من به بیروت
و بوسههایی برای دریا و خانههایش
سلامی به صخرهای که مانند چهره ملوانی قدیمی است
بیروت از روح مردمش، از شراب
و از عصارهی آنها، از نان و یاسمن ساخته شده است
موزه تاریخ طبیعی نیویورک، مجسمهی روزولت را جابهجا خواهد کرد. رییس موزه، دلیل این جابهجایی را نشانگان آشکار تبعیض نژادی در کلیت این پیکره نامید. ادامه مطلب را بخوانيد »
قیام محدود به مطالبه پس گرفتن پیش نویس مالیات نیست. این قیام مطالبه تغییر ترکیب و گردش قدرت، و نیز تغییر تحمیل سیاست های اجتماعی و اقتصادی را نیز شامل می شود. ادامه مطلب را بخوانيد »
سخني كوتاه با خوانندگان تارنماي راهكار سوسياليستي
ما گروهی از سوسیالیستهای ایران، باورمند به دگرگونیهای بنیادین اجتماعی_اقتصادی برآنیم با ارایه بدیل سوسیالیستی برخاسته از گویهی جمعی پویا، خلاق و بهم پیوسته و با درس آموزی از تجارب انقلابی تاریخ بشری در جهان و تاریخ معاصر جامعه ایرانی، راه حل های اساسی را از دل واقعیتها، تعارضات و تضادهای طبقاتی موجود، کشف، ارائه و به کار بندیم.
ما بر این باوریم که راه نجات بشری در درجه نخست در قدرت یابی مردم به ویژه کارگران و زحمتکشان و فرودستانیاست که گامهای پیشروی آنها برای نیل به عدالت، برابری و آزادی بر مبانی و ارزشهای سوسیالیستی استوار است.
ما باور داریم که شیوه کارآمد بدیل سوسیالیستی با بهره مندی از آموزه های مارکس _لنین و همه پیشگامان انقلابی دوران گذشته تا کنون شکل می گیرد. و به رغم همهی دشواریهای انطباق خلاق این آموزه ها، با شرایط هردم تحول یابنده دوران ما، می تواند در فرایند تحولات عمیقِ اجتماعی به خلق انقلابات بی بازگشت انجامد و رهایی بشریت را رقم زند.
با اين باورها مي كوشيم ارتباط متقابل و احترام آميزي را با همه باورمندان سوسياليت برقرار كنيم و در اولين گام ها خود را ملزم به انتشار مقالات و ايده هاي رفقايي ميدانيم كه مي توانند در راستاي ايجاد بديل سوسياليستي در ميهن تاثير گذار باشند. به اعتبار اين كوشش بخشي از فضاي اين تارنما را به مقالات دريافتي و يا برگزيده اختصاص خواهيم داد.
با اين اميد كه در پربار شدن مطالب اين بخش ياريگرمان باشيد.